توضیحات
کتاب دلهره هستی
معرفی کتاب دلهره هستی
دلهره هستى
آلبرکامو
محمدتقی غیاثی
در روز هفدهم اكتبر 1957، فرهنگستان سوئد جايزه خود را در ادبيات به «آلبر كامو، نويسنده فرانسوى» داد. جايزه به مجموعه آثارى تعلق گرفت كه در آن مسائل انسان امروزى مطرح شده است. كامو در آن هنگام چهل و چهار سال داشت. وى اعتراف مىكند كه از اين تجليل مىترسد چون او را «دفعتآ در مركز نورى شديد» قرار مىدهد. در سخنرانى خود مىگويد چيزى كه كار نويسندگى وى را توجيه مىكند «خدمت به حقيقت و آزادى است». و در پايان همين گفتار، جملهاى بر زبان مىراند كه يادآور «پيوند» است :
«هرگز نتوانستهام از نور و شادى زيستن و زندگى آزادى كه در آن بزرگ شدهام صرفنظر كنم».
سه سال پس از دريافت اين جايزه، مردى در يك سانحه اتومبيل درگذشت. در شناسنامه او نوشته شده بود: آلبر كامو[1] …
کتاب “دلهره هستی” شرحی بر اندیشه و جزئیات زندگی آلبر کامو (نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایری – فرانسوی تبار) و تفسیر کتاب های اوست. در این کتاب زوایای نهفته افکار و روح حاکم بر آثار آلبرکامو پرداخته شده است.
در بخش های بعدی کتاب نیز گزیده ای از آثار و مصاحبه های کامو آورده شده است.
در بخش هایی از متن این کتاب می خوانید:
هنگامی که آدمی پی به محال میبرد درصدد نگارش آیین خوشبختی برمیآید. خواهند گفت: «عجب! از همین کورهراهها میخواهید به سرزمین سعادت برسید؟» در پاسخ میگویم: ولی یک دنیا بیشتر وجود ندارد، بهروزی و محال دو فرزند همین خاکدانند. این دو را نمیتوان از هم جدا ساخت. اگر بگوییم سعادت الزاماً مولود کشف محال است، اشتباه کردهایم. چرا که گاهی احساس بیهودگی زاییده خوشبختی است. ادیپ میگوید: «من معتقدم که همهچیز خوب است.» چه سخن مقدسی! این سخن در جهان رموک و وحشی و محدودآمیزادگان طنین میافکند. این سخن میآموزد که همهچیز پایان نمیگیرد و نگرفته است. این سخن، ربالنوعی را که همراه ناخرسندی و غم بیهوده پا به جهان ما گذاشته بود، از دنیای ما طرد میکند. این سخن سرنوشت را در قلمرو آدمی قرار میدهد. سرنوشت باید به دست انسان تعیین شود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.