توضیحات
کتاب هنر خلاق اندیشیدن
معرفی کتاب هنر خلاق اندیشیدن
کتاب هنر خلاق اندیشیدن
کتاب هنر خلاق اندیشیدن به قلم راد جادکینز، ابتدا روشهای مفید تفکر خلاق را شرح داده و سپس شیوهها و روندهای فکریای را بررسی میکند که افراد خلاق از آن استفاده کرده و نتیجه گرفتهاند.
راد جادکینز فارغالتحصیل دانشکده هنر در سنت مارتین، ابعاد گوناگون زندگی متفکران خلاق را در طول تاریخ مورد بررسی قرار داده است. وی از بیانیه دادا تا اقتصاددانان برنده جایزه نوبل و از استودیوی اندی وارهول تا میز کار اینشتین را با دقت واکاوی کرده و نتایج عجیب بررسیهایش را در کتاب هنر خلاق اندیشیدن در اختیار شما قرار داده است.
این کتاب به شما نشان میدهد چطور با خلاقیت فکر کنید. در این اثر تاثیرگذار از راد جادکینز خواهید دانست چرا با وجود اینکه برنامه سفرتان لغو میشود، باید خوشحال باشید و با کلاسی موفق که همهی شاگردان آن جایزه نوبل گرفتهاند، آشنا میشوید.
یکی از دغدغههای حرفهای و مهم راد جادکینز در تمام طول زندگیاش این بوده که روح خلاقیت موجود در هنر جهان را گسترش دهد. او این کتاب را نه به دلیل میل شخصی، بلکه چون دنیا به آن نیاز داشته، به رشتهی تحریر درآورده است. او طی سالهای متمادی که به دانشجویان، کسب و کارها، شرکتهای متفاوت و… کمک کرده است، بیش از هر چیزی به این نتیجه رسیده که خلاقانه اندیشیدن چگونه میتواند تغییر و تحولی عظیم در زندگی روزمره انسانها ایجاد کند.
راد جادکینز نشان داده است که قواعد ابتکار عمل چطور سبب سادهتر شدن مدیریت یک دفتر اداری میشود یا یک کارآفرین چطور میتواند شرکت آموزش غواصی خود را که به علت تولید مثل نهنگها در آن ناحیه رو به ورشکستگی است، نجات دهد.
جملات برگزیدهی کتاب هنر خلاق اندیشیدن
– جوهره انسان در پی کمال نبودن است.
– تردید شرایطی خوشایند نیست؛ اما اطمینان به طور قطع احمقانه است.
– شهرت بسیار دیر در خانۀ مرا زد؛ اما در آن زمان احساس میکردم قدرت کارها و ایدههای نو را دارم.
– برای آنکه بدانی چطور طبیعت، محیط پیرامون یا موضوعی را بازآفرینی کنی، باید خود را غرق در آن کنی.
– افرادی که آنقدر دیوانهاند که فکر میکنند میتوانند دنیا را تغییر دهند، همان افرادی هستند که دنیا را تغییر میدهند.
– در زندگی انجام دادن کوچکترین کاری که برایت معنا دارد، ارزشمندتر از انجام دادن بزرگترین کاری است که برایت معنا ندارد.
در بخشی از کتاب هنر خلاق اندیشیدن میخوانیم
تا به حال اینقدر متحیر نشده بودم. نمیفهمیدم چه چیز در حال روی دادن است. هفت سال داشتم و از ترس اینکه مبادا با موج خروشان دخترانی که جیغ و فریاد سر داده بودند به اینطرف و آنطرف پرت شوم، پای خالهام را چسبیده بودم. صدا کَر کننده بود. توصیف اندازه آن هیجان محال است. برخی از دخترها غش میکردند و روی زمین میافتادند، مردها با آمبولانس میآمدند و بدن بیحال آنها را برمیداشتند و با خود میبردند. مثل صحنههای جنگ قرون وسطا شده بود. از همه طرف به من هجوم میآوردند. هزاران تن اطرافم بودند، چشمانشان خیس اشک و صورتشان مملو از هیجان بود.
سپس گروه بیتلز از هواپیما خارج شد و همه چیز دیوانهوار پیش رفت. سال 1964 بود، خالهام در هیثروی لندن کار میکرد و مرا برده بود تا بازگشت گروه موسیقی فاب فور به انگلستان را پس از یک سفر موفقیتآمیز به امریکا ببینم.
ظهور گروه بیتلز در برنامه تلویزیونی اد سالیوان در تلویزیون و اجرای برنامه، نقطهعطفی در موسیقی پاپ امریکا بود. 73 میلیون بیننده غافلگیر شده بودند و چشمانشان به صفحههای تلویزیون دوخته شده بود.
از نظر امریکاییها گروه بیتلز یکشبه به موفقیت رسید؛ اما حقیقت این است که لنون و مککارتی از سال 1957 با هم بودند. آنها در باشگاه هامبورگ هشت ساعت در روز تا دو صبح و هر روز هفته نمایشهای بیوقفه و زنده اجرا میکردند و مجبور بودند سخت کار کنند تا نظر مخاطبان رقبای خود در دیگر باشگاههای هامبورگ را نیز جلب کنند. توانایی و اعتماد آنها هر روز افزایش مییافت.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.