توضیحات

                                                   کتاب آریایى‌ها

                                       معرفی کتاب آریایى‌ها

کشفیات خیره کننده در خاورنزدیک و پیشرفت های بزرگ در مطالعه تمدن های پیشا تاریخی اروپا، و بویژه یونان ، به نظر می رسدکه لحظه مناسب را برای انجام پژوهشی نو در زمبنه مساله بسیار گیرایی سر چشمه و پرداکندگی آن زبان هایی فراهم آورده باشد که ما اروپاییان همچون یونانیان ، رومیان ، هندوهای باستان وارث آن ها به شمار می رویم به بیان دقیق تر،تا این تاریخ 1926 هیچ بررسی کاملی درباره مساله آریایی ها طی 25 سال گذشته به زبان انگلیسی انتشار نیافته است، اما درهیمین دوره از سرچشمه های مینوسی تمدن پیشا هلنی یونان حضور فرمانروایان آریایی در بین النهرین تا سده پانزدهم پیش از میلاد و وجود یک عنصر هندو اروپایی درزبان حتی ها پرده برداشته شده است اما مسیری که من برگزیده ام ، درمیان انبوهی از مسایل و مشکلات قرار گرفته است زبان شناسان یک صدا و گله کنان خوتهند گفت که اصطلاح آریایی غیر علمی است البته میدانم که فقط هندی ها و ایرانی ها خودرا عملا آریایی نامیده اند. اما اگر قرار باشد اصطلاح آریایی را به هندو ایرانی ها محدود کنیم درآن صورت برای اشاره به نیاکان زبانی سلت ها توتون ها رومی ها ، هلنی ها و هندوها باید ازچه اصطلاحی بهره گرفت ؟ اصطلاح هندو اروپایی ، امروزه که زبان سانسکریت هندی دیگر شرغی ترین عضواین خانوتده شناخته شده زبانی به شمار نمی رود، دست و پا گیر است و حتی نمی تواند مدعی علمی بودن باشد

كارنامه علمى وير  گوردون چايلد

وير گوردون چايلد (1892 تا 1957) باستان‌شناس و پيشاـتاريخ‌شناس استراليايى، از پيشگامان مطالعه نظام‌مند دوره پيشاـتاريخىِ اروپا (هزاره‌هاى سوم و دوم پيش از ميلاد) بود و نشان داد كه پيشرفت‌هاى فن‌آورى چه‌گونه به زايش تمدن‌هاى انسانى مى‌انجامد.

وير گوردون چايلد در آوريل 1892 در سيدنى از ايالت ويلز جنوبى جديد در استراليا چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدايى، متوسطه و دانشگاهى را در مدارس سيدنى و دانشگاه سيدنى به‌پايان رساند. در سال 1914 به دريافت درجه كارشناسى از اين دانشگاه توفيق يافت. آن‌گاه به بريتانيا رفت و پس از ورود به كوئينز كالجِ دانشگاه آكسفرد، به ترتيب در سال‌هاى 1916 و 1917 به دريافت درجه كارشناسى در رشته ادبيات و سپس در باستان‌شناسى نايل آمد. در اين سال‌ها به استراليا بازگشت و در مقام منشى خصوصى جان استورى ــ عضو شوراى قانون‌گذارى ايالت ويلز جنوبى جديد براى شهر بالمين ــ و اندكى بعد در همين سِمَت نزد نخست‌وزير آن ايالت مشغول به‌كار شد. كتابى كه در سال 1923 با عنوان حزب كارگر چه‌گونه حكومت مى‌كند انتشار داد، با تكيه بر تجربه‌هاى همين دوره از زندگى او نوشته شد. با مرگ ناگهانى استورى در سال 1921، چايلد سياست را كنار گذاشت و به اروپا سفر كرد. كتاب سپيده‌دمان تمدن اروپايى (1925) بلافاصله با تأييد محافل باستان‌شناسى مواجه شد و او چند كتاب ديگر نيز به‌دنبال آن درباره نظريه باستان‌شناسى نوشت. او در اين نخستين كتاب، انديشه‌هاى خود را پيرامون پيوندهاى موجود در ميان پيشرفت‌هاى اروپا و خاور نزديك تشريح كرد. گذشته از اين، درباره پيوندهاى باستان‌شناسى و زبان‌هاى هندوـاروپايى نيز به كاوش پرداخت كه انتشار كتاب آريايى‌ها: پژوهشى در ريشه‌هاى هندوـاروپايى (1926) حاصل اين كاوش بود. او نظريه اصلاح‌شده ديگرى را درباره پراكندگى تمدن‌ها به ميان كشيد و جنوب روسيه را زادگاهِ فرضى هندوـاروپاييان اصلى معرفى كرد. مفهومى كه چايلد از آريايى‌ها داشت به‌ناگزير از ايدئولوژى نژادپرستانه رايج در اروپاى آن روز تأثير پذيرفته بود، اما با انديشه‌هاى برترى‌جويانه و خام نازى‌ها كه او شديدآ در سراسر سال‌هاى 1930 به آن‌ها مى‌تاخت، تفاوت دارد.

چايلد انديشمندى بااستعداد و زبان‌شناسى آگاه بود، و در سال 1927 در دانشگاه ادينبره كرسى استادى رشته باستان‌شناسى را از آنِ خود كرد و تا سال 1946 در آن‌جا به كار ادامه داد. حفارى‌هاى او در اسكارابورى سوئد در سال 1928 انجام شد، و در همان سال براى نظارت بر كارى دعوت شد كه خود به‌دنبال بارندگى و جارى شدن سيلاب و از زير خاك خارج شدن چندين بناى اضافى در آن محل آغاز كرده بود. از نظر چايلد، چنين دعوتى غيرعادى مى‌نمود، زيرا او هنوز به تجربه كافى در زمينه حفارى‌هاى باستان‌شناختى دست نيافته بود. مهارت اصلى او تا آن زمان تفسير كردن اطلاعاتى بود كه ديگران كشف مى‌كردند. در آن سال (1928) كتاب خاورزمين باستانى او نيز انتشار يافت كه كاوشى پيرامون برآمدن تمدن در خاور نزديك بود.

چايلد از فعال‌ترين پژوهندگان و نويسندگان در عرصه ساده‌سازى موضوعات پيچيده در قالب كتاب‌هاى ساده براى عامه مردم به‌شمار مى‌رفت: دو كتاب شناخته‌شده او با نام‌هاى آن‌چه در تاريخ روى داد (1924) و انسان خود را مى‌سازد (1951) گزارش‌هايى خواندنى و دريچه‌اى بودند از علم باستان‌شناسى به روى گروه بى‌شمارى از كتاب‌خوانان كه موجب شهرت وى نيز شدند. چايلد پس از دانشگاه ادينبره، مدير مؤسسه باستان‌شناسى دانشگاه لندن شد و ده سال بعد ــ يعنى در سال 1956 ــ به بازنشستگى رسيد. در آن سال به استراليا بازگشت و يك سال بعد (1957) هنگام صعود از كوه‌هاى بلو ماونتين از كوه سقوط كرد و كشته شد.

چايلد نخستين باستان‌شناسى بود كه در زمينه تحولاتى كه خود در بايگانى‌هاى باستان‌شناختى عنوان «انقلاب نوسنگى» و «انقلاب شهرى» به آن‌ها داده بود، به كاوش پرداخت. اين يافته‌ها امروزه از مفاهيم حياتى در مطالعات پيشاـتاريخى به‌شمار مى‌روند.

تحولات بعدى در تمدن را مى‌توان با تأكيد بر تغييرات پيش‌آمده در فن‌آورى تبيين كرد كه از بايگانى‌هاى باستان‌شناختى استنباط مى‌شود (چايلد على‌رغم اشارات جسته‌گريخته‌اش به اروپا و خاور نزديك، توجه خود را صرفآ بر اين مراكز متمركز نساخت). او با ژرف‌نگرى گسترده بر اصطلاحاتى چون عصر مفرغ يا عصر آهن توانست تكامل مادى تمدن‌ها را از سطحى به سطحى ديگر بيش‌تر بكاود و فقط به تاريخ‌گزارى آن‌ها بسنده نكند.

چايلد به‌جاى تأكيد بر آتنِ سده پنجم پيش از ميلاد يا تأكيد بر امپراتورى روم، بر دوره هلنيستىِ اوج تمدن يوناني‌ـ رومى تأكيد مى‌كرد و از اين ديدگاه، استثنايى بود. او در مديترانه هلنيستى‌شده شرقى، و به‌ويژه در بندر اسكندرون، اوج فرهنگ كلاسيك را مى‌ديد.

گرايش چايلد به چپ در عرصه سياسى، توجه جورج اُرول ــ نويسنده معروف ضد چپ ــ را برانگيخت و او نام وير گوردون چايلد را در فهرست 135 نفره نويسندگان و پژوهندگانى گنجانيد كه براى استخدام در اداره پژوهش‌هاى اطلاعاتى بريتانيا، مناسب نبودند.

 

 

 

 

 

 

 

0/5 (0 دیدگاه)