توضیحات

                                                                کتاب رهبر عزیز

                                                  معرفی کتاب رهبر عزیز

رهبر عزیز داستانی که نتوانستند دست کاری اش کنند! در این رمان پرفروش بین المللی داستان یک عضو رده بالای ضد جاسوسی را شاهد هستیم که زندگی و فرار نفس گیر خود به سمت آزادی را به عنوان یک شاعر سابق و جایزه دار کیم جونگ ایل ملقب به رهبر عزیز توصیف می کند.
به عنوان شاعر برجسته و ممتاز کشور، جنگ جین سونگ زندگانی فریبنده ای را سپری می کرد؛ سور و سات های غذا در حالی که کشور از قحطی رنج می برد، جواز سفر، دسترسی به اطلاعات شدیدا سانسور شده و ملاقات های رسمی با خود کیم جونگ ایل از مزایای زندگی او بود و به نظر می رسید حیات او در پیونگ یانگ امن و امان است. اما این حیات همراه با حقوق و مزایای ویژه زمانی که یک مجله ی اکیدا ممنوعه که به دوستش قرض داده بود گم شد، در معرض نابود شدن قرار گرفت. حالا جنگ جین سونگ برای نجات زندگانی اش باید پا به فرار بگذارد. پیش از این هرگز یک عضو ممتاز کره شمالی، عملکرد داخلی این رژیم توتالیتر و ماشین پروپاگاندای آن را وصف نکرده بود و این یک آشکارسازی میخکوب کننده از فرار جنگ جین سونگ از کره ی شمالی است.
کتاب حاوی یک مقدمه و سه بخش است که بخش نخست به نام دیکتاتوری، جنبه های استبداد و فشارهای روانی رژیم و بیان آنچه جرم محسوب می شود را شرح می دهد. بخش دوم که فراری نام دارد همان طور که از اسمش پیداست شرح فرار جنگ جین سونگ از کره ی شمالی و بخش سوم با نام آزادی اتفاقاتی را که پس از فرار و خروج او از کشور رخ می دهد با روایتی هیجان انگیز بیان می دارد.

قسمتی از کتاب رهبر عزیز
«انگار متوجه مطلب نیستی ها؟ هیچ آینده ای برای من وجود نداره. تو حداقل تو پیونگ یانگی، جایی که آدم می تونه با کار سخت زندگیش رو جلو ببره. تو حتی تونستی شغلت رو انتخاب کنی. این جا، بهترین کاری که می تونم بکنم اینه که جون بکنم تا وعده ی غذایی بعدیم رو جور کنم. حتی اگه غذای امروز جور بشه، باید نگران فردا باشم. و فرداش. تمام مدت بیداری از این می ترسم که دوباره می تونم غذا بخورم یا نه. وضع زندگی من بهتر از حیوون ها نیست. توی ایستگاه با چشمای خودت دیدی. می دونی که احوال پرسی قبلا چطور بود: غذا خوردی؟ اما الان نمیشه این رو بگی، چون چی می خوای جواب بدی؟ نه، نخوردم، حالا چه غلطی می تونی بکنی؟ متوجه نیستی؟ بیرون پیونگ یانگ اوضاع متفاوته. و توی پایتخت با این مسائل روبه رو نیستین، ها؟ به جایی که اشاره می کرد نگاه کردم. روی دیوارهای دو طرف بازار به جای لیست قیمت اجناس، با رنگ سیاه شعارهایی نوشته شده بود. «کسانی که از قوانین رفت وآمد سرپیچی کنند، به مرگ با جوخه آتش محکوم می شوند!»، «کسانی که غذا احتکار کنند به مرگ با جوخه آتش محکوم می شوند!» شعارها چنین القا می کردند که هر اشتباهی مرگ با جوخه آتش در پی دارد.»

0/5 (0 دیدگاه)