توضیحات

                                                                 کتاب سوار بر امواج ناشناخته

                                                   معرفی کتاب سوار بر امواج ناشناخته

نويسنده ي رمان علمي- تخيلي و فانتزي پيش رو با بهره از مطالعات گسترده ي خود درباره ي دزدان دريايي، به كارگيري شخصيت هاي واقعي به جاي برخي از كاراكترهايش و همچنين در هم آميختن داستان با سحر، جادو و ارواح، باري ديگر مهارت خارق العاده خود را در جذب مخاطب و همراه سازي بي تابانه ي او تا پايان ماجرا به رخ مي كشد.

كشتي بزرگ و سه دكله ي كارمايكل كه براي تخليه محمولاتش در كينگستون راهي اقيانوس شده است، با دزدان دريايي روبه رو مي شود، درحالي كه برخي مسافران آن به نام هاي بنجامين هروود و دكتر لئو فرند با دزدان همدست هستند. يكي از مسافران به نام شندنيك پس از محاصره ي كشتي توسط دزدان دريايي و كشته شدن بسياري از خدمه هاي كارمايكل، به ناچار پيشنهاد همكاري با آن ها را مي پذيرد و به عنوان آشپز در كنار راهزن ها مشغول به كار مي شود. هفته ها كارگري شندنيك براي راهزنان او را متوجه حضور بي حد و اندازه ي جادو ميان آن ها مي كند. كارمايكل قرار است به زودي به ساحل غربي فلوريدا يعني جايي كه گروهي از ارواح يكي از دزدان دريايي به نام ريش سياه را احاطه كرده اند، برود. اين درحالي است كه شندينك فكر فرار و رفتن به كينگستون را براي پس گرفتن حق و حقوق و ارثيه خود از عمويش در سر مي پروراند.

 

گزیده ای از کتاب سوار بر امواج ناشناخته

اين حس بزرگ اما بي صدايِ موجوديت در تاريكي، كه گويي مراقب آن هاست و به آن ها توجه مي كند، بيشتر و بيشتر ناراحت كننده شد. در نهايت شندي با ترس به بالا نگاه كرد و با اين كه توانست در نور نقره اي رنگ مهتاب شاخه هاي درختان بالاي سر خود را ببيند، مي دانست كه چيزي نامرئي بالاي سر آن ها خم شده است؛ چيزي كه به اين جا تعلق داشت و مالك اين مرداب هاي بارور و دفع كننده و حوضچه ها و تاك ها و دوزيستان زنده و كوچك بود.

روشن بود كه ديگران هم همين احساس را داشتند.

0/5 (0 دیدگاه)