توضیحات

                                                               کتاب سرخ و سیاه

                                                  معرفی کتاب سرخ و سیاه

موضوع رمان سرخ و سیاه سرگذشت دهقان زاده ایست بنام «ژولین سورل» که زبان لاتین را نزد کشیش محل یاد گرفته و جوانی است بسیار مستعد و جاه طلب و بعنوان معلم سرخانه بمنزل یکی از نجیب زادگان فرانش کنته بنام « مسیودورنال» شهردار راه پیدا می کند و مورد علاقة زن شهردار قرار می گیرد. وقتی قضیة عشق آنها بوسیلة کسانی که با شهردار اختلاف دارند برملا می شود، ژولین از آنجا می گریزد و بدیر پناه می برد. مدیر این دیر او را برای تصدی منشیگری « مارکی دولامول» ، یکی از اشراف درباری، به پاریس می فرستد. ژولین از این راه به مجامع اشرافی راه می یابد. دختر مارکی، ماتیلد خیال پرست، به او علاقمند می شود و ژولین بهمراه وعدة ازدواج صاحب نام و درجه ای می گردد…..

داستان اصلی کتاب ساخته و پرداختة خود استاندال نیست بلکه یکی از همین درام های عشقی و جنائی است که در آن روزها اتفاق افتاده و صفحات روزنامه ها را پر کرده بود و استاندال استخوان بندی قهرمانان خود را از قهرمانان همین حادثه گرفته است. وقتی از فلوبر دربارة مادام بواری سؤال می شد می گفت: « مادام بواری خود من هستم. . . » استاندال همیشه این نظر را رد می کرد که ژولین سورل خود اوست، اما در عین حال منکر نمی شد که در ساختمان این مخلوق خویش، از خود بسیار مایه گذاشته است. دربارة انتخاب قهرمان خود ضمن نامة تشکری که به بالزاک فرستاده بود چنین نوشت: « من پرسناژی را که خوب می شناسم انتخاب می کنم و کلیة عادات و اخلاقی را که این پرسوناژ در هنر هر روز بشکار سعادت رفتن کسب می کند به او وامی گذارم، سپس هوش و روح بیشتری باو می بخشم…»

استاندال با این رمان مجموعه ای از عادات و اخلاق زمان و نموداری بدیع از وضع سیاسی عصر خویش و در عین حال یک داستان تحلیل روحی بوجود آورده است.

0/5 (0 دیدگاه)