توضیحات

                                                                               کتاب زوربای یونانی

                                                      معرفی کتاب زوربای یونانی

هر کسی ممکن است این رمان را به عنوان یک رمان تربیتی بخواند، آموزش مرد جوان احساساتی برای ورود به جهان خشن قرن بیستم. رفاقت راوی با زوربا و شریک شدن او در طرح‌های کسب‌وکار راوی، آن دو را در موقعیت استاد و شاگردی قرار می‌دهد. اما
کازانتزاکیس در بیشتر رمان هایش و از جمله این رمان از داستان برای به نمایش درآوردن مسایل فلسفی بهره می برد. شخصیت ها
آشکارا در مخمصه های هستی گرایی گرفتارند: انسان در تقابل با یک جهان بی معنی، باید پایان را برای خود ایجاد کند یا بی اراده و
بی هدف به سمت مرگ بی معنی خود رهسپار شود. در زوربای یونانی کازانتزاکیس به بررسی این وضعیت از طریق یک سری تضادها
می‌پردازد، در درجه اول در شخصیت‌هایی که داستان را تشکیل می‌دهند. راوی جوان که به اسم رئیس می‌شناسیمش برای فرار از
خشونت جهان در یک عقب نشینی به مطالعه و بررسی بودیسم می‌پردازد. اما در یک تصادف عجیب و غریب به وسیله یک شراکت
تجاری با پیرمردی پر زرق و برق، افراطی و زمینی یعنی الکسیس زوربا پیوند می‌خورد.
در آتن به تحصیل حقوق پرداخت. سپس به فرانسه، آلمان و ایتالیا سفرهایى کرده به مطالعه و تحقیق در ادبیات و هنرهاى زیبا پرداخت.
متعاقبا با یکى از دوستانش، موسوم به گئورگ زوربا (همین دوست است که الهام‌بخش کتاب زورباى یونانى شده است) سرگرم
استخراج معدن شد؛ ولى، چون در این کار با شکست مواجه گردید، مخبرى روزنامه‌ها را پیشه کرد.

کتاب زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس کتابی است که داستان دوستی مرد جوان و پیرمرد ۶۰ ساله زنده‌دلی را تعریف می‌کند که به ادعای خودش یک عاشق پر جنب و جوش، یک جنگجوی ماجراجو، آشپز، نوازنده، معدنچی و قصه گو و خیلی چیزهای دیگر است. بله
زوربا چنین شخصیتی دارد. مردی که به گفته راوی تلاش برای توصیف او بیهوده خواهد بود.

زوربا، قهرمان این کتاب گرچه فردى است عامى و تحصیل نکرده، ولى مرد کار است و مرد زندگى. اگر از معتقدات دینى و شوریدگى
بى‌حد و پایانش نسبت به زن یا، به قول خودش، آن سرگرمى پایان‌ناپذیر صرف‌نظر کنیم، مردى است بسیار توانا، اهل عمل و فرزانه.

زوربای یونانی، داستانی است در ستایش از زندگی، طعنه‌ای است گزنده به روشنفکران عزلت گزیده و موش‌های کاغذخوار که می‌کوشند جهان را از لابه لای صفحات کتاب‌ها و تودهٔ در هم و برهمی از کاغذ سیاه ببینند و به درکش نایل شوند. اما زوربا می‌آموزاند
که آن را با گوشت و خون خود حس کنید و الا چیزی جز «شبح» نخواهید دید.

0/5 (0 دیدگاه)