توضیحات
کتاب طوفان
معرفی کتاب طوفان
طوفان
ویلیام شکسپیر
مترجم: ابراهیم یونسی
در اينجا نيز، چنانكه در نمايشنامههاى تاريخى و تراژدىهايش، تصويرى باشكوه از نظم در طبيعت و جامعه را ارائه مىكند، چيزى كه هست در اينجا تكيه بيشتر بر طبيعت است. همين امر كه كاليبان استفانوى بادهگسار را با خدا اشتباه مىكند گوياى علوم مرتبط آدمى در مراتب حيات است و اگر به تصور و برداشت كاليبان مىخنديم سبب اين است كه از تفاوت درجات در سلسلهى مراتب آدميان آگاهيم، ليكن ايمان و اعتقاد شاعرانهى خويش را پشتيبان ديد و برداشت فرديناند و ميراندا مىكنيم آنگاه كه يكديگر را خداى زاد مىپندارند. گناه كاليبان در توطئهچينى عليه پروسپرو گناهى است بر ضد درجات و مراتب اجتماعى همانند توطئهى آنتونيو و سباستيان عليه الونزو و غصب تاج و تخت پروسپرو از جانب آنتونيو. پروسپرو در كوشش براى تربيت كاليبان مرتكب خطا شد، چنانكه در تفويض ادارهى دوكنشين خويش به آنتونيو مرتكب اشتباه گرديد و در هر دو مورد با آشفتن تفاوتهاى بين درجات و امتيازات به بىنظمىاى كه از پى ماجرا آمد مساعدت كرد. كاليبان تنها وقتى بد و تبهكار است كه بر حسب ملاكهاى انسانى داورى شود و يا هنگامى كه خود فرازجويى كند و بخواهد كه خود را از جايگاه مقدر برتر كشد.
كوششى كه در جهت «آزادى» مىكند جز بهمنظور تغيير «ارباب» نيست، زيرا غلام است و غلام نيز خواهد بود چنانكه خود در پايان، اين امر را مىپذيرد. از سوى ديگر آريل طبيعتآ و فطرتآ روحى آزاد است (وى حتى در اسارتى هم كه از آن مىنالد بهقدر كافى آزاد مىنمايد)، و لذا در پايان نيز به شيوهاى در خور آزاد مىگردد. در جهانبينى شكسپير بين مراتب زيستى و اجتماعى و تكاليف و وظايف اخلاقى پيوندى است. از اين قرار خيانت آنتونيو نسبت به برادر و خداوندگارش، «غيرطبيعى» توصيف مىشود. اما آنتونيو بهمراتب از كاليبان بدتر است، چون مرتبهى زيستى و اجتماعىاش والاتر است. به همين علت استفانو و ترينكولو فرومايهتر از كاليباناند و در آرزوى خويش به فرارفتن از جايگاه خود مسخرهتر از او.
طوفان شايد آخرين نمايشنامهاى باشد كه همهى آن را شكسپير خود نگاشته است. به همين سبب نسلهاى خواننده بىميل نبودهاند كه آن را در مقام اوج بينش شكسپير ببينند و «پروسپرو» را با وى يكى بپندارند و گفتار مشهورى را كه طى آن پروسپرو عصاى جادوى خويش را مىشكند بدرود شكسپير با تئاتر تلقى كنند. گرچه امروز سخنسنجان در اين باره ترديد دارند كه شكسپير را با پروسپرو يكى بدانند با اين حال كسانى از ما كه طوفان را دوست داريم ناگزير از اين احساسيم كه طوفان نمايشگر اوج كار او است و شكسپير بدون خرد و فنونى كه در جريان نگارش ديگر نمايشنامههايش اندوخته بود نمىتوانست آن را بنگارد.
ما اين نظر و گمان را به اين علت پيدا مىكنيم كه مثلا اشخاص داستان بسيار سادهاند: پروسپرو فرزانه، ميراندا پاك، كاليبان فرومايه و آنتونيو تبهكار است. با اينهمه، اينها اشخاص سادهى نمايشنامهنويسى نيستند كه از اين بهتر او را ساخته نيست؛ اينها مردم سادهى آفريدهى نمايشنامهـ نويسى هستند كه پيش از آن «هملت» و «مكبث» و شاه لير را آفريده است و ما اين را احساس مىكنيم: احساس مىكنيم كه بهواسطهى اشخاص طوفان، با
قواى بس واقعى و بسيار نيرومند در تماسيم. «كاليبان» كه يكى از زيباترين قطعات شعر اين نمايشنامه را بر زبان مىراند، بهقدر كافى مبهم است. اما در كجا به پايان فهم «آريل» مىرسيد؟ پيچيدگى او يقينآ در توصيف او نيست و مىتوان گفت در شعرى است كه بر زبان مىراند. اما همين مسلم پنداشتن امر، خود نكتهى مورد منازعه است. پس از آن پيچيدگىهاى تراژيك، اين بازگشت دانسته و سنجيدهى به سوى سادگى است كه ما را بر آن مىدارد احساس كنيم كه اين چهار نمايشنامهى دوران آخر كار شكسپير واجد كيفيتى ويژهاند. اين امر بهويژه در طوفان آشكارتر از همه است، چون به ظاهر از همه رقيقتر است: چون حبابى باشكوه بر ما عرضه مى%
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.