توضیحات

                                                                             کتاب سیلماریلیون

                                                            معرفی کتاب سیلماریلیون

این کتاب از مجموعه نوشته‌های فانتزی و اسطوره‌ای تالکین است که چهار سال پس از مرگش توسط پسرش کریستوفر تالکین منتشر شد.

تالکین نگارش «سیلماریلیون» را از ۱۹۱۷ آغاز و تا پایان عمر روی آن کار کرد. سیلماریلیون داستان دنیایی است به‌نام «ائا». این کتاب در پنج بخش نوشته شده است: بخش اول آینولینداله، در مورد آفرینش «ائا»، بخش دوم والاکوئنتا، توصیف والار و مایار، نیروهای فوق طبیعی در ائا، بخش سوم کوئنتا سیلماریلیون، که بخش عمدۀ مجموعه را تشکیل می‌دهد. این بخش روایت وقایع تاریخی قبل از دوران نخست و طی همین دوران و از جمله جنگ بر سر گوهرهایی به‌نام سیلماریل است. همان گوهرهایی که کتاب نام خود را از آنها گرفته است. بخش چهارم آکالابت، روایتی است از تاریخ سقوط نومه‌نور و مردمانش در دوران دوم. بخش پایانی حدیث حلقه‌های قدرت و دوران سوم است.

مروری بر کتاب سیلماریلیون

«بدین‌گونه سرانجام تله‌ری مغلوب شدند، و بخش اعظم دریانوردان ساکن در آلکوئالونده به طرزی رذیلانه از پای درآمدند. چرا که نولدور درنده‌خوی و یاغی گشته بودند، و تله‌ری چندان نیرومند نبودند، و سلاح‌شان غالبآ چیزی نبود مگر کمان‌های باریک. آنگاه نولدور کشتی‌های سپید را ربودند و مردان خویش را چنان که در توان‌شان بود با پارو بر آن‌ها گماشتند و به صف در طول ساحل به سوی شمال پارو زدند. و اولوه به اوسه متوسل گشت، امّا اوسه نیامد، زیرا والار روا نمی‌داشتند که کسی به جبر نولدور را از گریز باز دارد. امّا اوئی‌نن بر دریانوردان تله‌ری گریست؛ و دریا خشمگین بر ضد کشندگان بالا آمد، چنان که بسیاری از کشتی‌ها در هم شکستند و آنان که در کشتی نشسته بودند، غرق شدند. ماجرای خویشاوندکشی در آلکوئالونده به تفصیل در سوگنامه‌ای به نام نولدولانته، سقوط نولدور، آمده است، مرثیه‌ای که ماگلور آن را پیش از آن‌که گم شود، سروده.

با این حال غالبِ مردمان نولدور گریختند، و آنگاه که توفان آرام گرفت، راه‌شان را ادامه دادند، برخی نشسته بر کشتی و برخی از راه خشکی؛ امّا راه دراز بود و هر چه پیش‌تر می‌رفتند، بر شدت پلیدی می‌افزود. پس از پیمودن مسیری دراز در شبی لایتناهی، سرانجام به محدوده شمالی قلمرو محروس، در مرز بیابان لم‌یزرع آرمان رسیدند که کوهستانی و سرد بود.»

0/5 (0 دیدگاه)