توضیحات

                                                                           کتاب لبخند خورشید

                                                         معرفی کتاب لبخند خورشید

داستان دختری بانشاط و مهربان به اسم مهتاب که کمک کردن به دیگران را دوست دارد و از آن لذت می برد. زینب زنی درمانده و بیچاره است که شوهرش، او و فرزند کوچکش را مورد آزار و اذیت قرار می دهد. مهتاب همه ی تلاشش را می کند تا به او کمک کند که از این زندگی فلاکت بار نجات پیدا کند. در همین راستا با وکیلی به نام سیاوش آریازند آشنا می شود و این آشنایی سبب تغییر مسیر زندگی خودش هم می شود.

گزیده ای از   کتاب لبخند خورشید

-ببخشید آقای آریازند، اگه لطف کنید بعد از میدون یه نیش ترمز بزنید، رفع زحمت می کنم.

آریا زند با خون سردی پرسید:  – پس تکلیف قضیه ی خانم زینب چی می شه؟

-راستش فعلا نگران سلامتی خودش و بچه اش هستم. اگه شماره ی دفتر کارتونو بدید، یکی دو روز دیگه یه تماسی می گیرم ببینم تونستید کسی رو پیدا کنید که وکالت اونو قبول کنه یا نه؟

آریازند با ملایمت جواب داد:

-نه به اون همه تعجیل و سماجت، نه به این که به سادگی همه چی از یادتون رفت! نگران نباشید. با خانم یوسفی تماس گرفتم که بره بیمارستان سر وقت زینب. شما هم اگه وقت دارین، جای بیمارستان بهتره بیاین دفتر من و خیلی مفید و مختصر برام توضیح بدین جریان از چه قراره، تا ببینم چه کاری می تونیم واسه اش بکنیم.شاید هم خودم وکالتش رو به عهده گرفت

0/5 (0 دیدگاه)