توضیحات

                                                                  کتاب باغ غبار          

                                                  معرفی کتاب باغ غبار

اسماعيل يوردشاهيان هستم با اسم مستعار و هنري اورميا. شاعر ، نويسنده و پژوهشگر ، که گه گاهي نقاشي هم مي کشم . روز تولدم در شناسنامه پنجم فروردين ذکر شده اما بنا به گفته مادرم در روز بيست و هشتم بهمن  (1334)در صبح يک روز سرد زمستاني در شهر اورميه بدنيا آمده ام ، پدرم (رضا) و مادرم (کلثوم) هر دو از خانواده هاي بزرگ قديمي ، تحصيل کرده و آشنا با انديشه و هنر بودند .  مادرم کودکي و جوانيش را در شهر استانبول ترکيه گذرانده و در سن هيجده سالگي همراه خانواده اش به ايران آمده بود و پدرم بعد از تسلط روسها بر آذربايجان و ارمنستان و ديگر مناطق آن نواحي در نوجواني همراه خانواده و مردم ايل و تبارش همه چيز را رها کرده از ايروان و آن سوي رودخانه ارس به ايران آمده و در کنار شهر اورميه در منطقه يورد شاه مسکن گزيده بودند .  پدرم در سال 1363 در سن هشتاد و هشت سالگي و مادرم در سال 1371 در سن هفتادو دو سالگي درگذشتند.

باغ، در فرهنگ ایران مفهوم و جلوه ای از بهشت است در برابر کویر، خشکی و بی آبی که جهنم است. اما رمان حاضر داستان باغی دیگر است. سرگذشت تک تک ماست. سرنوشتی که آن را زیسته ایم و خواهیم زیست.

رمانی نو با ساختاری متفاوت. می گویند آن جا در آن باغ مرده ای هست، عفریتی که غبار را آورد و همه را طلسم کرد و اکنون طلسم شدگان او را پرستش می کنند و

 

0/5 (0 دیدگاه)