توضیحات

                                                                        کتاب سفر خروج

                                                        معرفی کتاب سفر خروج

سفر خروج در کنار بیان مصیبت‌هایی که در جریان حادثه عاشورا بر خاندان اهل بیت(ع) رفت، به سمت ایجاد این تفکر در ذهن مخاطب خود پیش می‌رود که آن‌چه بر خاندان پیامبر در جریان ماجرای عاشورا گذشته است فراتر از هر بلا و مصیبتی است که در طول تاریخ بر خاندان پیامبر و اهل بیت رفته است.

شرقاوی در این نمایشنامه، هر حرکت و سکونی را به دقت در جای خود نشانده و در لباس نظم دهنده ای خلاق ظاهر شده است.

صالح عضمیه، متفکر معاصر اسلامی، در یادداشتی دربارهٔ این کتاب می‌نویسد:

– پس از خواندن این اثر ادبی فاخر که به قلم دوست ما، نویسندهٔ بزرگ فقید، علامه عبدالرحمن الشرقاوی نگاشته شده، درمی‌یابیم که او نیز به همان حقایقی پرداخته که ما بدان پرداختیم. به قیامی پرداخت که امام حسین (ع) آن را رهبری کرد.
درباره عبدالرحمان الشرقاوی

عبدالرحمن الشرقاوی، چهرهٔ برجستهٔ ادبیات معاصر عرب، شاعر، ادیب، روزنامه‌نگار، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و اندیشمند اسلامی معاصر مصری است. شرقاوی در ۱۰ نوامبر ۱۹۲۰ م. در روستای «دلاتون» شمال قاهره زاده شد. تحصیلاتش را در زادگاهش ادامه داد و در سال ۱۹۴۳ از دانشکدهٔ حقوق دانشگاه فؤاد اول فارغ‌التحصیل شد.

نخست به وکالت در دادگستری پرداخت، اما شوق او به نوشتن سبب شد که در مجله «الطلیعه» و «فجر» و پس از انقلاب مصر در روزنامه‌های «شعب» و «جمهوریت» به نگارش بپردازد.

چندی مدیر تحریریهٔ مجلهٔ مشهور «روز الیوسف» شد و با روزنامه «الاهرام» همکاری پیوسته‌ای داشت.

کوشش‌های ادبی و اجتماعی عبدالرحمن شرقاوی سبب شد که به دبیر کلی سازمان همبستگی آسیا و آفریقا و شورای عالی هنر و ادب مصر برگزیده شود.

زندگی روستایی الهام‌بخش بسیاری از داستان‌های کوتاه و بلند اوست.

او در جریان نگارش فیلم‌نامه «الرساله» با توفیق الحکیم و عبدالرحیم جوده السحار همکاری داشته است و کتاب‌هایی چون «محمد پیامبر آزادی»، «مصیبت جمیله»، «عقاب سرخ» و «علی پیشوای پرهیزکاران» از آثار برجسته او است.

شرقاوی در سال ۱۹۷۴، جایزهٔ ادبیات و نیز مدال درجهٔ یک ادبیات و هنر مصر را دریافت کرد. او برای شاهکارهای ادبی، داستان‌های بلند و نمایشنامه‌هایش نیز جایزهٔ منتخب شورای عالی نقد و ادب را دریافت کرد. آخرین سمت وی دبیرکلی سازمان همبستگی آسیا و آفریقا بود. او به سال ۱۹۸۷ م. در مصر درگذشت.
بخشی از کتاب سفر خروج

(جاده‌ای در مدینه که چند شاخه راه به آن منتهی می‌شود و تعدادی خانه اطراف آن است. حرم پیامبر (ص) از دور هویدا می‌شود. شب آکنده از سکوت است. ناگهان صداهایی بلند می‌شود و چند مرد با مشعل وارد می‌شوند.)

سعید: ستمگر متکبر نابود شد.

بُشر: دروغگوی بزرگ از میان رفت.

سعید: فرعون زورگو هلاک شد. ای مردم، معاویه مُرد. امروز روز آزادی است. مژده بده ای بُشر، مژده بده.

اسد: مردی را که از یاران پیامبر بود و پیامبر او را به بهشت بشارت داده دشنام می‌گویی و به آتش جهنم بشارت می‌دهی؟

سعید: همان مردی که حکومت و زمام امور را به‌تنهایی به دست گرفت و صاحب آن شد و اصل مهمی را در اسلام نابود ساخت و اساس «شورا» را جعل کرد و با نص قرآن دشمنی ورزید و احکام سنت را فنا کرد. هنگامی‌که پدربزرگم به نظرش اعتراض کرد، او را درحالی‌که نماز می‌خواند، کشت.

اسد: در کارها همیشه با ما مشورت می‌کرد.

بُشر: برای آنکه شکوه حکومتش را کامل کند. شما آفت بزرگ ما هستید. شما فقط ظاهراً با شورا بودید. موافقت شما پیشاپیش اعلام شده بود و دهانتان جز برای چشم گفتن باز نشد.

سعید: آیا یکی از شما با نظر معاویه مخالفت کرد که پس از آن نجات یابد؟ شما او را به سلطنت رساندید.

بُشر: عادت کرده بود که نه را نشنود.

سعید: حسین کجاست تا با او بیعت کنیم و یزید را از حکومت خلع کنیم؟ حسین کجاست ای بُشر؟

بُشر: حسین‌بن‌علی بر منبر جدش برای مردم سخن می‌گوید و حدیث نقل می‌کند. بشتاب تا بتوانیم محضر او را درک کنیم.

سعید: من از سرزمین عراق آمده‌ام تا او را ببینم، اما او را در خانه‌اش و در مسجد نیافتم.

(چند مرد جلو می‌آیند.)

مرد اول: (درحالی‌که جلو می‌آید) آیا واقعاً پسر ابوسفیان مرد؟ آیا واقعاً این شب سنگین سپری شد؟

0/5 (0 دیدگاه)