توضیحات

                                                                کتاب سیرک زندگی

                                                 معرفی کتاب سیرک زندگی

این کتاب روایت کننده زندگی و خاطرات سفر یک مادر و دختر است، مادری که در چنگال بیماری گرفتار شده و با آن دست و پنجه نرم می کند و دختری که برای فرار از مشکلات و واقعیت دشوار زندگی خانواده اش به یک سیرک پناه می برد، غافل از آن که خود را با ترس هایی مواجه می کند که باید با آن ها به مقابله برخیزد. در این رمان از زنانی می خوانیم که مشکلات و غم ها را تحمل کرده اند و به جای رها کردن همه چیز، به مبارزه برخاسته اند تا زندگی را بسازند.

 

گزیده ای از کتاب سیرک زندگی

وقتی که مشخص نبود آیا اصلا مادرم به هوش می آید یا نه، همین دست اولین چیزی بود که ماه های اول حرکت کرد. به دستش نگاه کردم، انگار که نگاه کردن به آن دعایم را مستجاب می کرد. وقتی که دستش روی ملافه سفید و زبر و خشک بیمارستان تیک می زد به آن نگاه کردم، وقتیکه آن را لرزان لرزان و به آرامی از کنار بدن خود بلند کرد و به طرف سرش برد تا پوست آن نیمه از سرش را لمس کند که جمجمه اش را درآورده بودند و روی مغزش را می پوشاند. وقتی که این دست چشم مادرم را لمس کرد به آن نگاه کردم، اینجا، حالا همینجا خون خشکیده و جویبارهای خشکیده مایع مغز روی شقیقه هایش جاری شده اند. وقتی که این دست به خاستگاه خود و به کنار جسم مادرم برگشت آن را نگاه کردم، می لرزید و دوباره همه چیز و سفرش را به قسمت بالای سرش از سر می گرفت تا سر دربیاورد چه چیزی در آنجا و اینجا و آنجا کم است. می توانستم به آرامی دستش را نگه دارم و آرام آن را ببوسم و زیر لب با تمام وجود از او معذرت خواهی کنم تا قبل از اینکه آن دست بیفتد و روح آن آنجا را ترک کند، لحظه ای آرام بگیرد و بی حرکت بماند. روح مادرم آنجا را ترک کرد و دوباره او را برگرداند بعد از اینکه سکته کرد، یک ماه کامل در آی سی یو ماند. هر روز روز آخر بود. بعد روز آخر تازه ای شروع می شد.

0/5 (0 دیدگاه)