توضیحات
کتاب دوران کودکی
معرفی کتاب دوران کودکی
دوران کودکی
ماکسیم گورکی
ترجمه کریم کشاورز
آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف که بیشتر با نام ماکسیم گورکی شناخته میشود، داستاننویس، نمایشنامهنویس و مقالهنویس انقلابی روس و از بنیانگذاران سبک رئالیسم سوسیالیستی بود. گرچه او را بیشتر به عنوان یک نویسنده، در سطح جهانی میشناسند و ستایش میکنند، از رهبران جنبش انقلابی روسیه نیز به شمار میآید. نیژنی نوگورود، روستای محل تولدش، از ۱۹۳۲ تا ۱۹۹۱، به افتخار او «گورکی» نامیده میشد.
وی در سال ۱۹۳۶ در سن ۶۸ سالگی به وسیله زهر توسط یک گروه ضد شوروی کشته شد
گورکی با تأثیر از اجتماعی که در آن رشد یافته بود، سفرهایش و تجربیاتش از زندگی، تیپّی نوین به نام پابرهنگان را به ادبیّات معرفی کرد. او به پابرهنگان آثارش علاوه بر خصایص قومی، نژادی و اجتماعی که لازمۀ شخصیّتپردازی است، خصوصیّاتی بخشیده که در نوع خود منحصربهفرد است، خصوصیّاتی از قبیل آزادگی، حکمت قلبی، غرور، پویایی و جستجوگری. نویسنده، این خصایص بهعلاوۀ فقر را با هم ترکیب کرده و در شخصیّتهایی که مطرودین طبقات و طیفهای مختلف جامعه هستند، نشان داده و آنها را در قالب گروهی خاص به نام پابرهنگان طبقهبندی کرده است. چرا که آنها در هیچ طبقهای نمیگنجند و باید برایشان گروهی خاص در نظر گرفت و قوانین ویژهای برایشان وضع کرد.
گزیده ای از کتاب دوران کودکی
چند روز بعد از مـراسم بـهخاک سپردن مادرم، جدّم بـه مـن گفت: خوب آلکسی، تـو کـه مدال نیستی همیشه بـه گـردنـم آویزانت کنم. جـای تـو اینجـا نیست. بـرو تـوی مـردم. و مـن هـم رفتـم میـان مـردم
در آغاز کتاب دوران کودکی می خوانیم
وران کودکی . داستان زندگی خود ماکسیم گورکی ، نویسنده روس است و نخستین کتاب از داستان سهگانهای (تریلوژی) است که دو قسمت دیگر آن در جستجوی نان و دانشگاه است. نویسنده به خاطرات اولین سالهای حیات خود در میان مردم پرداخته است. دچار بدبختی و فقری است که موجد پستترین تمایلات است. میان پدربزرگی خشن و پرخاشگر و سبع، که میخواهد او را به سبک قدیم تربیت کند، و مادربزرگی مهربان و پرهیزگار، به سر میبرد. خانواده در وحشت از پیرمرد به حیات ادامه میدهد و او هم بیدریغ زن و بچههایش را به باد کتک میگیرد. تنها لحظات آرام وقتی است که پدربزرگ در خانه نیست. آنگاه است که همه خانواده به شادی و پایکوبی میپردازند، مشروب مینوشند، مادربزرگ میرقصد، و به بچهها شیرینی و شربت داده میشود. اما اغلب، خاطرات تلخ است که افکار نویسنده را به هم میریزد. خاطره عمویی که زاری میکند، چرا که زنش را آنقدر زده که بر اثر ضربات مشرف به موت است. تنها یکی از دوستان آلیوشا، پسرکی کولی، مورد علاقه پیرمرد است که او هم به شکل خدعهآمیزی بر اثر حسادت به دست عمههای آلیوشا کشته میشود. آتشسوزی عظیمی همه را خانهخراب میکند و موجب جدایی خانواده میشود… پسرک کمکم بزرگ و شیطانتر میشود و از اینکه پدربزرگش کمتر از سابق او را کتک میزند دچار حیرت میشود. پسرک عاشق کوچه است. چشمش کمکم به زندگی باز میشود، بیآنکه راز غمی که او را فراگرفته برایش فاش شود. بدبختی همچنان بر مردم بیچاره سنگین و سنگینتر میشود و پیرمرد باید اموالش را با بچهها قسمت کند. کاملاً فقیر و خسیس میشود. مادر آلیوشا میمیرد و پسرک نوجوان باید به دنبال چوب جمع کردن برود. داستانسرای ما کمکم متوجه میشود که دهقانهای روس از بس ناملایمت و بدبختی کشیدهاند، کمکم به رنج خویش عادت کردهاند و حتی به آن علاقمندند. وقتی هم که فاجعهای بزرگتر از گذشته پیش میآید، آن را چون حادثه و وسیلهای برای تفریح در زندگی محقر خود تلقی میکنند و «بر چهرهای خالی، جای چنگ زینتی به شمار میرود». زندگینامههای نویسنده به حق در آثار گورکی مشهورترین آنهاست، و در میان آنها دوران کودکی مسلماً شاهکار نویسنده به شمار میرود و بازپردازی غمآور طبقات فقیر و بدبخت روسیه در اواخر قرن نوزدهم است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.