توضیحات

                                           کتاب نمایش (آخرین مرحله بت وارگی کالا)

                           معرفی کتاب نمایش (آخرین مرحله بت وارگی کالا)

درباره کتاب نمایش

کتاب پیش رو آخرین اثر نویسنده است که از سال 2004 آغاز به نوشتن آن کرد و تا ژانویه سال 2010 به نوشتنش مشغول بود، اما مرگ مانع از آن شد که کتاب رابه پایان برساند. ناشر فرانسوی اثر، تکمله های بن سعید را که فرصت نشر و بسط آن را نیافت به‌ترتیب حاشیه‌های دست‌نویس‌های بن‌سعید در هر فصل جدا از متن اصلی منتشر کرده است.
این اثر در شش بخش به‌نگارش درآمده که عناوین سرفصل‌های آن عبارت است از:درباره بندگی ناخواسته، اسطوره‌ها وافسانه‌های استیلا، از ازخودبیگانگی تا چیزشدگی، در جست‌و‌جوی کلیت ازدست‌رفته، افول عقل انتقادی از نقد زندگی روزمره تا انسان تک‌ساحتی و از نمایش تا وانمودگی.
در پشت جلد کتاب اینگونه می خوانیم:
به همان اندازه که تفکر اساطیری درصدد دفع بلای تغییر تاریخی است، مصرف تعمیم‌یافته تصاویر نیز در پی دفع بلای تاریخ در نشانه‌های تغییر است. این جامعه که وضع موجودی ابدی را در حالت سکون مصرف می‌کند، بستر خشونتی می‌شود که دیگر منحصرا تاریخی، مقدس، آیینی و ایدئولوژیک نیست، بل به طریقی پراکنده در بطن آسایش مصرفی ما فوران می‌کند و به چشم همه بخشی از کارکرد نمادین ازدست‌رفته را عهده‌دار می‌شود، پیش از آنکه خودش در موضوع مصرف تحلیل برود. پس از نمایش آخرین مرحله بت‌وارگی کالایی زنگ وانمودگی به عنوان آخرین مرحله نمایش به صدا در می‌آید.

بخشی از کتاب نمایش

«خود مردم هستند که خود را به بند می‌کشند، با پای خود به قربانگاه می‌روند، و با داشتن حق انتخاب میان رعیت بودن یا آزاد بودن، از حق خود دست می‌کشند و یوغ را برمی‌دارند، به شر آن رضایت می‌دهند، یا بیش از آن، دنبالش راه می‌افتند […] بر آن شوید که دیگر بندگی نکنید، و اینک آزادید. منظورم این نیست بر آن چیره شوید و متزلزلش کنید، بل فقط از تداوم بخشیدن به آن دست بردارید، و خواهید دید مانند مجسمۀ غول‌پیکری که پایه‌اش ربوده شده، زیر بار خودش تحلیل می‌رود و در هم می‌شکند.»
این سطور معروف از گفتار [دربارۀ بندگی خودخواستۀ] لابوئتی به بن‌مایۀ خطابه‌های معاصر دربارۀ مقاومت فلسفی بدل شده است. از آنجا که حق انتخاب داریم، پس برای آزاد کردن خود کافی است سایۀ قدرت (یا زیست‌قدرت) را از سر به در کنیم، همان‌قدر که در گذشته، برای از بین بردن ازخودبیگانگی مذهبی، دور کردن سایۀ خدایان از سر بسنده بود. چنین مقایسه‌ای اتفاقی نیست. در واقع چیزی که لابوئتی به نام ایدۀ سیاسی از دولت با آن مبارزه می‌کند برداشتی تئولوژیک از قدرت است، استوار بر پایۀ پیوندهای مبتنی بر اعلام وفاداری و تابعیت شخصی. برعکس، در دولت مدرن، استیلای غیرشخصی، و نیز بندگی، در ابژکتیو شدن روابط اجتماعی شیء‌شده ریشه دارد.
پس تعجب‌آور نیست که احیای موضوعی گفتار [دربارۀ بندگی خودخواسته] با به قدرت رسیدن مضمون ضدتوتالیتر و سقوط سهمگین استبدادهای بوروکراتیک همراه شده است. درواقع ظاهرا «انقلاب‌های» موسوم به مخملی به‌خوبی تداعی‌گر همان مجسمۀ غول‌پیکری‌اند که پایه‌اش ربوده شده؛ با فریاد «ما مردم هستیم»، و زیر بار خودش فرو ریخته است. همچنین، توصیفی که لابوئتی از نظام «لطف و عتاب»، فیض و قهر، و درباریان و معاضدانی که «همدل نیستند و از هم واهمه دارند» ارائه می‌کند، به‌شدت حقوق ویژه و کلیانتلیسم نومن‌کلاتورای بوروکراتیک را به ذهن می‌آورد.
0/5 (0 دیدگاه)