توضیحات
کتاب قاچاق نبی
معرفی کتاب قاچاق نبی
قاچاق نبی
جلال برگشاد
ودود مردی
«در دنیا چنان دلاوری را به من نشان دهید که بیستوپنج سال از ایل و اوبهاش آواره شده و با همسرش در غارهای تاریک، جنگلهای انبوه و کوههای پربرف مسکن کرده باشد.
در دنیا چنان رزمندهای را به من نشان دهید که بر گردهی اسب پا به سن گذاشته، بر گردهی اسب جنگیده، بر گردهی اسب پیر شده و بر گردهی اسب مرده باشد.
ترانهها و نغمههای سروده شده برای چنین قهرمان خلق و همسر همرزمش زمانی با لالایی مادرم آمیخته و به گهوارهی من روان شده بود. اینک میخواهم این سرودها را از زبان خودم بخوانم. نمیدانم تا سرانجام بردبار خواهید ماند؟
کتاب “قاچاق نبی” نوشتۀ جلال برگشاد ترجمۀ ودود مردی
گزیدهای از متن کتاب
چند سوار مسلح دامدار از کورهراه باریکی که کنارههایش را بوتههای سیاهتلو[1] پرچین کرده بود، به سوی دشت میتاختند. چنین مینمود که آنان به جای کلاه، پوست گوسفند بر سرشان گذاشتهاند. نوک چاروقهای تازهدوختهشده از پوست گاومیش خیس آنها به زحمت از دامن ردای سیاهشان دیده میشد. اسبها پیوسته میلغزیدند. سیل دیشب کورهراه را شُسته و سنگها را نمایان کرده بود.
یکی از سواران چشم تیز کرد و خیره به افق نگریست:
_ این آسمان کی باز خواهد شد؟! نمیدانم دامدارهای ما چطور از طوفان رهایی یافتند؟ امیدوارم گاو و گوسفندها را سیل نبرده باشد. هنوز ابرهای سیاه از آسمان کنار نرفتهاند.
گویی طوفان مشتی پشم از کنار دوک نخریسی گوزل برداشته و بالای سر سواران پراکنده بود. انگار کربلایی جعفر کوهی از کلاف گوزل را به درۀ قارون ریخته بود. انگار سواران سر کلاف را گرفته بودند و به سوی دشت بالا میآمدند. صدای پرطنینشان بهروشنی شنیده میشد. گاهگداری نام هجر را میبردند و نبی را تحسین میکردند:
_ ولدچموش خیلی دلاور است!
_ میگویند قسم خورده سلیم بیگ را از زیر زمین هم که شده، به چنگ بیاورد.
_ اگر گفته باشد، بیشک چنان میکند. آن سال دیدید که بیگها را چطور از دشت فراری داد؟
_ میگویند قشون سلیم بیگ هم زیاد است. خودش هم آدم بیرحمی است. چند روز است که میجنگد.
_ قشونش هر قدر که باشد، باز نمیتوانند حریف قاچاق[2] نبی شوند. او حالا به شیر زخمی میماند. سلیم بیگ چند روز است که برای نامزد او در روستای موللو عروسی گرفته. چه کسی میتواند این را تحمل کند؟
[1]. درختی از تیرۀ عناب که اغلب گونههایش به شکل درختچه است. سیاهتلی، قرهتیکان، بلهبور، سهبوذ، بورتیکان، چنگل، اسکلمتلی، کرکت، ورگان، شبه، صامور. (به نقل از: فرهنگ معین).
[2]. فراری، یاغی. قاچاق نامی است به دهقانی که برای مبارزه با خانها و مأموران دولتی به کوهها و جنگلها میزد.
[3]. اسب خاکستری؛ نام اسب قاچاق نبی.
[4]. لنگ، شل.
[5]. لکوپیسدار.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.