توضیحات

                                                                                 کتاب بازهم من

                                                                معرفی کتاب بازهم من

کتاب باز هم من

یکی از آثار نویسنده‌ی موفق انگلیسی، جوجو مویز کتاب باز هم من است که در ژوئن سال 2018 منتشر شده است. این کتاب به نوعی ادامه‌ی اتفاقاتی است که در کتاب‌های من پیش از تو و پس از افتاده است و توسط لوئیسا کلارک بیان می‌شود.

درباره کتاب باز هم من

او در این کتاب علاوه‌بر اینکه یک داستان بامزه را روایت می‌کند خواننده را تشویق می‌کند تا با درون خودش بیشتر آشنا شود، روزهای خود را به‌صورت تکراری سپری نکند و از روزمرگی‌های خودش خارج شود.

در ادامه‌ی اتفاقاتی که در من پیش ازتو و پس از تو افتاده است، حالا لوئیسا وارد نیویورک شده است تا زندگی جدیدی را شروع کند و در ابتدا با کار در منزل لئونارد گوپینگو همسرش شروع می‌کند و وارد دنیای انسان‌های ثروتمند می‌شود. دنیای که تجربه‌های جدید و زندگی جدیدی را به او هدیه می‌دهد. او با جاش آشنا می‌شود، جاش شخصی است که خاطرات گذشته‌اش از جمله عشق شکست خورده‌اش با ویل را برایش پررنگ‌تر می‌کند.

قسمتی از کتاب باز هم من

محل سکونت خانواده گاپنیک در طبقه دوم و سوم ساختمانی آجری به سبک معماری گوتیک بود که حدود ۲۵۰۰ متر مربع مساحت داشت؛ یک آپارتمان دوبلکس در این بخش نیویورک که نشان دهنده ثروت نسل های قبلی خانواده گاپنیک بود. به گفته نِیتِن لَوِری یک نسخه کوچک کپی شده بود از ساختمان اصلی معروفی به نام داکوتا که یکی از قدیمی ترین مجتمع‌ها در بخش شمال شرقی مَنهَتَن بود. هیچ‌کسی نمی‌توانست بدون تایید هیئت امنا ساکنان در آنجا آپارتمانی را خرید یا فروش کند که آنها هم سرسختانه مخالف هر گونه تغییری بودند. درحالی که مجتمع‌های مسکونی پر زرق و برق آن سوی پارک ثروتمندان جدیدی مثل اُلیگارش های روس، ستاره های موسیقی پاپ، غول‌های چینی صنعت فولاد و میلیاردرهای فعال در صنایع فناوری را همراه با رستوران‌های قومی، باشگاه‌های ورزشی، مهدکودک‌ها و استخرهای بزرگ در خود جای داده، ساکنین ساختمان لَوِری به سبک و سیاق قدیمی خودشان علاقه‌مند بودند.

این آپارتمان‌ها نسل به نسل به ارث رسیده بودند؛ ساکنان آن‌ها یاد گرفته بودند که سیستم لوله‌کشی سال ۱۹۳۰ را تحمل کنند، نبردهایی پر فراز و نشیب و طولانی را پشت سر گذاشته بودند تا چیزی حتی مثل یک کلید برق را تغییر ندهند و همانطور که نیویورک در اطرافشان تغییر می‌کرد، به شکل مؤدبانه‌ای آن را نادیده می‌گرفتند، درست مثل اینکه کسی گدایی را که مقوایی را در دست گرفته و روی آن درخواست کمکش را نوشته نادیده می‌گیرد.

0/5 (0 دیدگاه)