توضیحات

                                                                   کتاب امواج تغییر

                                                     معرفی کتاب امواج تغییر

کتاب امواج تغییر

این کتاب روایتگر داستان ماهی کوچک قرمزی است که می تواند هر کدام ازما باشد. ماهی خوشحال و خوشبختی که درتنگ کوچکش درکمال آرامش زندگی می کند و ازاینکه همیشه غذایش آماده و مهیاس لذت می برد. اما روزی اتفاقی می افتد که ماهی را از منطقه امنش به اقیانوس بی کران می کشتند و حالا او باید راهی برای تهیه ی غذای مورد نیازش بیابد و خود را با تغییری که برایش رخ داده هماهنگ سازد. درابتدا شاید شاهکار زندگی اورارقم می زند شاهکاری که دریک تنگ کوچک امکان به واقعیت مبدل شدنش تقریبا صفر است

گزیده ای از کتاب امواج تغییر

به عنوان یک ماهی قرمز کوچولو موارد محدودی وجوددارد که در کنترل توست تو دردنیای کوچک و محدود و البته امن خودت شنا می کنی و منتظری تا به تو غذا بدهند. تو روزنامه آدم ها را می خوانی اما ازپ موجشت شیشه تنگ بلوری تو موسیقی ای را از داخل تنگ گوش می کردی که کنترل تو نبود ولی حالا یادت باشد تو دیگریک ماهی کوچولو نیستی تو دیگر داخل آن تنگ کوچک و محدود نیستی تو حالا داخل اقیانوسی و راه خودت را پیدا کردی که یک کوسه خوب مثل من باشی و این هم به این معناست که تو دیگر خودت را قربانی شرایط نمی دانی تو دیگر باور نداری که بازیچه دست اقیانوس و اتفاقات منفی آن شدی درعوض تو به عنوان یک کوسه تحت تعلیم براون باوری که می توانی روی شرایط تاثیر بگذاری و نتیجه کار تو توسط باورها و افکار مثبت تو و اقدامات تو به دست می آید بله این درست است که نمی توانی حوادث و رویدادهای زندگی را کنترل کنی نمی توانی موج هولناکی که انبوهی ازسختی و تغییر را برای تو به همراه داشت و تو را به درون اقیانوس کشاند کنترل کنی نمی توانی پایان غذای رایگان را کنترل کنی رفتار دیگران را هم نمی توانی کنترل کنی اما تو می توانی نگرش و باور مثبت خود و واکنش صحیح خودرا در مواجهه با این رویداد ها و چالش ها کنترل کنی ودر عوض این می تواند نتیجه را برای تو تعیین کند

لحظه‌ای که به دنیا آمدیم و چشم‌هایمان به آدم‌های اطرافمان افتاد، هیچ کدامشان، هیچ گونه تضمینی مبنی بر اینکه زندگی آسوده، راحت و شیرینی خواهیم داشت، به ما نداد؛ نه پرستاری که ما را برعکس گرفته بود و به پشتمان می‌زد تانفس بکشیم، نه مادر و پدری که با عشق ما را در آغوش گرفته بودند.

ما حدود نه ماه در هتل لوکس پنج‌ستاره‌ای به نام شکم مادر بدون هیچ نگرانی و زحمتی به تمام خواسته‌ها و نیازهایمان دسترسی تمام وقت داشتیم.

اما به محض پا گذاشتن به جهان هستی از آن هتل پنج‌ستاره، تازه همه چیز آغاز شد.

درست مثل ماهی قرمز این کتاب که به اجبار از زندگی بی‌دغدغه د ر تنگ آب، به اقیانوس بی‌کران می‌زود و شاهکار زندگی‌اش را خلق می‌کند.

آیا شما هم آماده‌اید تا شاهکار زندگی‌تان را پس از نه ماه و چندین سال خلق کنید؟

کودکان امروز را که بی‌شک می‌توانند رهبران فردا باشند دست‌کم نگیرید و برای رشد استعدادهای آن‌ها از هیچ تلاشی دریغ نکنید!

 

 

0/5 (0 دیدگاه)