توضیحات

                                                                 کتاب شعر شهری

                                                   مروری بر کتاب شعر شهری  

نویسنده در کتاب حاضر به تبیین و تفسیر شعرهایی که در فاصله سال های 1330 تا 1390 توسط شاعرانی همچون شاملو، فروغ فرخزاد، تیرداد نصری، سیدعلی صالحی و علیشاه مولوی پیرامون مناسبات اجتماعی و روابط انسان ها با تاثیر از المان ها و فضای شهری سروده شده اند، می پردازد و ضمن بررسی نقش شعر معاصر ایران در بازنمایی هویت و روابط شهری، مولفه هایی همچون خشونت در شهر، اضطراب های شهری، مفهوم شهروندی، سایه جنگ در شهر و… را از این اشعار استخراج و مطالعه می کند.

بازنمایی هویت و روابط شهری در شعر معاصر ایران در شصت سال اخیر شامل بازه ی زمانی 1330 تا 1390 می شود.شعرهایی که به مناسبات اجتماعی انسان ها و روابط بین آن ها پرداخته و شهر نقش کلیدی در باز آفرینی فضای شهری آن شعر داشته است.از دیگر مشخصات این گونه شعرها می توان به دور شدن از فضاهای روستایی ،مکان مند بودن فض در شعر،بازتاب المان های شهری،ایجاد پرسش ها و باز تاب دغدغه های انسان شهری امروز اشاره کرد. در این کتاب با استفاده از روش نورمن فر کلاف در سه بعدتوصیف،تفسیر و تبیین به بررسی اشعار 12 شاعر معاصر احمد شاملو،فروغ فرخزاد،محمدعلی سپانلو،محمد مختاری،تیرداد نصری،بیژن نجدی،شمس لنگردوی ،سیدعلی صالحی،حافظ موسوی،گراناز موسوی،کورش کرم پور و علیشاه مولوی که از لحاظ کمیت شعرهای فراوانی با فضای شهری دارند،پرداخته شده است و سپس به مولفه های به دست آمده ی شصت سال شعر شهری مانند تقابل سنت مدرنیته ،خشونت در شهر(آشکار و پنهان)اعتراض های شهری،انسان ایرانی،اضطراب های شهری،تجربه و سایه ی جنگ در شهر،جنسیت و شهر و مفهوم شهروندی…

در شعر “جمعه” از كتاب “وزن دنيا” شاعر از شهري بي آرامش سخن مي گويد. اگرچه جمعه است و روزي تعطيل، اما بي تسلا است همچنان كه خانه و خيابان هايش انتظار هم را ندارند. با تعبير به هم نزديك شدن و از هم دور شدن. نزديك از منظر جغرافيا و دور شدن از ديد هرگونه تفاوتي. هنوز در اين شهر با توجه به رشدي كه داشته است، طعم فقر وجود دارد. خاموشي و اضطراب پنهان و بي انگيزگي، چهارگوش شهر را گرفته است. سكوت است كه حكمفرمايي مي كند. طي شدن ايام در تاريكي ست.

“مربع ايام را خطي موزون مي كند / كه در چارگوشه ي شهر ساعت ها ميزان شده است بر نوسانش / و لحظه اي كه موسيقي آغاز مي شود، صبوري پايان مي يابد / كسي نمي پرسد چگونه گلدان ها ديشب سرما زده است”

 

 

 

0/5 (0 دیدگاه)