توضیحات

                                                   کتاب سه نفر در قایق اگر سگ را به حساب نیاوریم

                               معرفی کتاب سه نفر در قایق اگر سگ را به حساب نیاوریم

در کتاب سه نفر در قایق: اگر سگ را به حساب نیاوریم، اثر جروم ک. جروم، داستان‌های بامزه و خنده‌دار سه نفر در کنار یک سگ را می‌خوانیم که از زندگی در شهر خسته‌ شده‌اند و در سرشان فکرهای ناجور زیادی می‌گذرد. آن‌ها گمان می‌کنند که به انواع دردها و بیماری‌ها دچار شده‌اند.

شایع‌ترین نشانه بیماری «اکراه کلی از انجام هرگونه کار است.» اما نهایتا این سه نفر عزم می‌کنند تا از این مشکلات فرار کنند و بر قایقی سوار شوند…

کتاب سه نفر در قایق  معروف‌ترین اثر جروم ک. جروم است. اوراق کتاب گزارش وقایعى است که واقعا اتفاق افتاده. تنها کار نویسنده اضافه کردن رنگ و لعاب به آن بوده است و براى این کار هیچ اضافه بهایى درخواست نکرده. جورج و هریس و مانتمورنسى تخیلات شاعرانه نیستند، بلکه از گوشت و پوست و خون ساخته شده‌اند، مخصوصا جورج که بیشتر از دوازده مَن وزن دارد.

ممکن است کتابى باشد که در عمق اندیشه و شناختن طبیعت بشر از کتاب سه نفر در قایق پیشى بگیرد: کتاب‌هاى دیگر ممکن است در اصالت و اندازه رقیب‌اش باشند؛ اما در صداقت لاعلاج و چاره‌ ناپذیرش هنوز کتابى به گردش نمى‌رسد. احساس مى‌شود این امر بیشتر از محاسن دیگر، کتاب حاضر را در چشم خوانندگان مشتاق ارزشمند مى‌کند؛ و به درس‌هایى که داستان مى‌آموزد وزن بیشترى مى‌دهد.

جروم ک. جروم یک نویسنده، روزنامه‌نگار، طنزپرداز، نمایش‌نامه نویس، و رمان نویس اهل بریتانیا بود که بیشتر برای کتاب طنز سفرنامه سه مرد در یک قایق شناخته شده است. جروم یکی از فکاهی نویسان معروف و مطرح جهان است. این رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی در سال ۱۸۵۹ به دنیا آمد و سال ۱۹۲۷ از دنیا رفت. تحصیلاتش را در لندن ادامه داد و به مشاغل گوناگونی مثل کارمندی راه‌آهن، آموزگاری، بازیگری و روزنامه‌نگاری پرداخت.

در بخشی از کتاب سه نفر در قایق: اگر سگ را به حساب نیاوریم می‌خوانیم:

چهار نفر بودیم، جورج، و ویلیام ساموئل هریس، من خودم و مانتمورنسى. توى اتاق من نشسته بودیم، سیگار دود مى‌کردیم و مى‌گفتیم چه‌قدر خرابیم، منظورم البته از لحاظ پزشکى است.

همگى حس مى‌کردیم مریض احوالیم و از این بابت حسابى کلافه بودیم. هریس گفت بعضى وقت‌ها چنان سرگیجه‌هاى عجیب و غریبى مى‌گیرم که اصلاً نمى‌فهمم چه کار دارم مى‌کنم. بعدش جورج گفت من هم سرم گیج مى‌رود و نمى‌فهمم چه‌کار مى‌کنم. درد من کبدم بود که درست کار نمى‌کرد. مى‌دانستم کبدم خراب است چون چند روز قبل یکى از این بروشورهاى قرص کبد را خوانده بودم که در آن انواع و اقسام علایم مربوط به امراض کبدى را به تفصیل توصیف کرده بود. علایمى که از روى آن آدم مى‌فهمد کبدش خراب است یا نه و من همه آن علایم را یک‌جا داشتم.

عجیب است اما نشده بروشور یک دارو را بخوانم و بعد برایم معلوم نشود که به وخیم‌ترین حالت آن بیمارى مبتلا هستم. انگار مو به مو با علایمى که دارم جور درمى‌آید.

0/5 (0 دیدگاه)