توضیحات

                                                                              کتاب تهران ۵۷

                                                           معرفی کتاب تهران ۵۷

تهران 57

کاوه آفاق

شال، اون شال سرخ تو

موج، موج موی تو

نرم ترین حادثه

چه زیباست… دور روی تو …!!

آفرین به آخرین … شاهکار روی تو،

توی اوج سادگی،

چه زیباست… اندوه تو …!!

مقدمه ترانه‌سرا

در ابتدا و پیش از مطالعه‌ی این کتاب ذکر و تشریح چند نکته‌ی کوتاه، ضروری می‌نماید. از آنجایی که هدف اصلی انتشار این طیف خاص از اشعار و ترانه‌های نگارنده (کاوه آفاق) آشنایی هنرمندان نسلِ هوشمند و بی‌نظیرِ جوان و نوجوان کنونیِ ایرانِ کبیر با یکی از شیوه های نامَرسوم در میان ترانه‌سرایان فارسی است. لذا برخی نکات کتاب، شاید برای گروهی از عزیزان-البته به حق و به علت عدم وجود منابع مطالعاتی مناسب به زبان فارسی – نامفهوم یا نامأنوس باشد. ذکر توضیحاتی درباره‌ی این موارد لازم است. سعی بر این شده که برای استفاده و انتقال آسان مطالب فنی، این شیوه از ترانه سرایی بسیار کوتاه و با زبانی ساده و نه چندان تخصصی تشریح شود تا شاید انگیزه‌ای برای پژوهش بیشتر درباره‌ی این شیوه‌ی کارآمد باشد.

۱- عطف به سبک موسیقی و آهنگ‌سازی‌ای که بسیاری از آثار این حقیر از آن تبعیت می‌نماید، ترانه‌ها نیز متناسب با هر آهنگ ، شاکله و نظامی متفاوت دارند با اشعار رایجِ تغزلی و کلاسیک که به تعبیری شاید Lyrics در موسیقی پاپ فارسی باشند. عموم ترانه‌ها در شیوه آهنگ‌سازی و خوانندگی و تنظیمات ما بر محور هم‌پایه‌گیِ “سوژه-واژه” (یا به تعبیریWords)  می‌گردند؛ علت هم اعتقادی علمی و تقریبا منطقی بر این است که یکی از بهترین راه‌ها برای نشاندن دلنشین واژگان فارسی بر ملودی‌های سبک‌هایی نظیر راک و رپ و… -و زمزمه‌پذیر کردن این آثار برای مخاطب ایرانی- همین شیوه‌ی اصالت فُرمِ آزاد و هم‌اندازه‌گیِ ارزشِ شکل و محتواست. ساختمان ترانه‌های مرسوم در ایران بر قوافی و اوزان و عروض (که تقریبا همان Lyrics  و Song  نام می‌گیرند) سوار است اما نظام ساختاریِ ترانه‌هایی کهWords نامیده می شوند  بدین گونه است:

ابتدا بهتر است سوژه‌ای نسبتاً متفاوت از سوژه‌های معمول برگزیده(که همین خود کاری‌ست دشوار)و سپس شروع به انتخاب واژگانِ آهنگین و روان و ترکیب و چیدمان آنها کنار یکدیگر به صورتی که اولویت با فرم واژه و خوش نشستن واج‌ها و هجاها بر ملودی‌ست، و این اصالت فُرم بر محتوای واژه (نه فرم بر محتوای شعر) تا به آنجا می‌رود که از منظر اَدای آوایی و تلفظ حروفِ هر کلمه حتی باید از قابلیت‌های حنجره و نوع بیان خواننده تا شاکله‌ی دهان و دندان‌های وی را نیز مد نظر قرار داد (مثلا ًبرای خواننده‌ای که دو دندان میانی ِ بالایش با یکدیگر فاصله دارند شما از واژگانی که دارای حرف سین یا شین هستند باید کمتر استفاده کنید) این جورچین باید هم‌زمان با صناعات ادبی و انواع سجع‌ها نیز آراسته شده تا نهایتا ترانه در این شیوه، هم ظرایف شاعرانگی را دارا شود و هم دینامیزم و انعطاف‌پذیری و وزن برای نِشستِ بر ضرب‌ها و خطوط ملودیِ سبک‌هایی نظیر راک را بیابد.

در این کتاب تقریبا از هر ده اثر سعی شده است ۷ ترانه با همین شیوه‌ی سُرایش و نگارش قرار گیرد. آثاری نظیر شال، فلوکستین، حس، اتاق آبی، لمپن‌پارتی، بابا، تهران، شهر من کو؟ و… از همین شیوه پیروی می کنند و آثاری نظیر: عطر تو، پرانتز، امسال، غم بی پایان، بدرود و… نیز تاجای ممکن و با توجه به آهنگ با رعایت مرسومات کلاسیک ترانه ی فارسی سروده شده‌اند. درباره‌ی ترانه‌سرایی به صورت Words منابع فراوانی به زبان انگلیسی در دسترس است که علاقمندان به‌راحتی می‌توانند در تارنماهای بین المللی به آن دسترسی یابند.

۲- در کتاب به چندین ترانه برخواهیم خورد که در وهله نخست تا حدودی متفاوت از ترانه نهاییِ آهنگ‌هایی که با صدای خواننده منتشر شده‌اند می‌نماید. این میزان تفاوت در برخی ترانه‌های کتاب در حد چند واژه و در برخی همچون ترانه “پرانتز” به کُل و دونسخه‌ای است که “پرانتز” اولیه توسط نگارنده و آنچه با آهنگ خوانده و منتشر شد بر مبنای همان سوژه این حقیر، توسط استاد علی توده فلاح سروده شد. این آثاری‌ست که ویرایش نهایی‌شان را سپری کردند اما در استودیو و پشت میکروفون دچار تغییرات نهایی شدند تا جایی که ترجیح دادم پروژه متوقف و ترانه‌سرایی غیر از بنده یعنی علی توده فلاح نسخه نهایی را بیافریند و چه خوب که چنین اتفاقی افتاد و به‌موقع جسارت یافتم که پا بر روی ترانه خویش گذاشته و اثر همکارم را برتر از آن “پرانتز”ی که خود سروده بودم بدانم و آن را بخوانم. کار حرفه‌ای شوخی‌بردار نیست. باری علت چاپ برخی از این نُسَخِ غیرِ نهایی این بود که عزیزان ترانه‌گوی ِ جوان که هنوز اقدام به یافتن خواننده و آهنگ‌ساز برای اجرای آثارشان نکرده‌اند پیشاپیش دریابند که در هر سطحی هم که باشند عموماً اثری را که به صورت کامل سروده و ویرایش ‌کرده‌اند و به تک تک واژگان آن تعلقِ خاطر می‌یابند در واپسین مرحله نیز-یعنی هنگامی که در استودیو به مرحله خواننده شدن می‌رسد- به دلایلی بسیار و حتی در مواردی شاید غیر‌مترقبه و باورنکردنی(اعم از جنس صدا و فن بیان و حال و اوضاع ِ روحی یا شرایطِ جسمی و حنجرهِ آن‌ روز خواننده، تا حتی حساسیت میکروفون و کیفیت تنظیم و …)می‌تواند و باید دستخوش تغییراتی شود و ترانه‌سرای با اعتمادبه‌نفس و باسواد و مُجَرب، گرچه باید در معنا و سوژه محکم و مستدل به پای ترانه بایستد و به هیچ شخص حقیقی و حقوقی و خاص و عامی، حق دخالت در محتوا و اندیشه و معنای کلی کارش را ندهد، اما هرگز نباید نگاهی متعصبانه بر شکل دانه دانه‌ی واژگان و تعابیر و عبارات و ابیات ترانه‌اش داشته باشد و همواره آمادگی انعطاف داشته باشد تا جایگزینی عبارات، واژگان، مضامین و صناعاتی مشابه یا مترادف و بهتر و خوش‌نشین‌تر از قبل به ذهن‌اش خطور کند یا حتی در صورت قفل شدن کار با عوامل تولید، ادامه‌ی ترانه‌سرایی را به دیگری واگذارد زیرا یادمان باشد ترانه‌سرای اهل مطالعه و مستعد همواره ده‌ها واژه و عبارت جایگزین و هنرمندانه در توشه‌ی ذهن دارد و از تغییر در ترانه‌اش نمی‌هراسد. به نظر این حقیر عملا یک “ترانه نویس”ِحرفه ای ، باید هم “ترانه سُرا” و نیز “وایشگَر” باشد؛ یعنی در “آن ِواحد ِخلق ادبی” شاعر شود در مرحله بعدی یک ویرایشگر و ترانه‌سرایِ بی‌رحم و پس از ویرایش‌های شخصی، هنگامی که پای موسیقی و عملکردهای آن و خواننده و آهنگ‌ساز و تنظیم‌کننده و استودیو و تهیه‌کننده و دیگرعواملی خارج از حیطه ادبیات به میان می‌آید باید با زیرکی خود را از ترانه‌سرا به وایشگَر تبدیل کند و نشان دهد که دستش پر است از ایده و توشه و از پسِ تغییرات، همچون نگارگری زیرک، بهتر از هرکس بر می آید.

 

۳-در این کتاب هرگاه در ترانه ای با اصطلاح مونولوگ monologue برخورد می‌کنیم به صورت موجز و ساده منظور این است که: آن بخش توسط خواننده اثر باید تئاترگونه، به صورت تک‌گویی روخوانی و بدون داشتن ملودیِ معین و قابل حدس ادا و با فراز و فرودها و فنِ بیانی نمایشی قرائت شود. واضح است که این نوع اجرا متفاوت با  “دِکلمه”‌ خوانی‌های مرسوم در برخی آهنگ‌هاست.

۴-در این کتاب هرگاه اصطلاح وِرسVerse دیده شد، به بیان ساده منظور بخشی از ترانه و آهنگ است که معمولا ً کارکرد عمده‌اش مقدمه‌چینی و آماده‌سازی ذهن مخاطب در مورد سوژه و هدف کلی شعر بوده و عموماً بخش‌هایی از ترانه که ورس هستند در طول آهنگ یک بار خوانده شده و دیگر عین به عین تکرار نمی شوند زیرا اگر دقیقا چندین بار تکرار شوند یا مورد تأکید قرار گیرند دیگر از حالت ِ وِرس بودن خارج و تبدیل به”کُرُوس” یا همان ترجیع‌بند ِخودمان می شوند.

۵- در این کتاب هرگاه با اصطلاح “کروس” (Chrous)روبرو می‌شویم،  به بیان ساده بخش‌های محوری آهنگ مد نظر است که پیام و هدف اصلی ترانه‌سرا و حتی آهنگ‌ساز و خواننده را بیان کرده و از نگاه مؤلفانِ اثر، نقطه‌ی اوج کار است. بسیاری مواقع شنوندگان، کروس یا کروس‌های یک آهنگ را زمزمه می‌کنند و عموماً خوانندگان، کروس‌ها را با شور و تأکید و تأثیرگذاری بیشتری اجرا کرده و حال و هوای کلی آهنگ را نهفته در آن می‌دانند. در برخی آهنگ‌ها این بخش را هم‌خوان، یا گروه هم‌خوانان(کُر) با خواننده همراهی می‌کنند. عموماً ترانه‌سُرایان بهترین بخش و دلنشین‌ترین یا پیام‌دار‌ترین و شاید تأثیرگذار‌ترین قسمت از کارشان را (البته از منظر شخصی خویش) به عنوان بخش تکرارشونده یا همان کروس انتخاب می‌کنند و آهنگ‌سازان و تنظیم‌کنندگان نیز بخش اصلی و مؤثر و زیبای آهنگ‌شان را در بسیاری موارد به عنوان کروس و عاملی تکرارشونده یا تأکیدشونده در آهنگ‌شان انتخاب می‌کنند.

۶-در این کتاب هرگاه با اصطلاح  bridge(پُل) برخورد کردیم به زبان ساده ایستگاه و منطقه‌ای از ترانه و آهنگ است که هدف‌اش تغییری کوتاه و گذرا در حال و هوای آهنگ و گوش و ذهن شنونده بوده. بریج‌ها عملاً نوعی ترفند برای پاک کردن مطالب تخته سیاه ذهنِ شنونده و دوباره‌نوشتن همان مطالب بدون ایجاد حس تکراری شدن است تا پس از شنیدن وِرس‌ها و کروس‌های شاید مُکَرر و خسته‌کننده تنوعی باشد برای ذائقه و حس مخاطب و با این ترفند شنونده باقی آهنگ را نیز بدون احساس خستگی و عادی شدن دنبال می‌کند. نکته‌ای اینجا شایان ذکر و بسیار مهم  است که هر آهنگی و ترانه‌ای نیاز به بریج ندارد و عموماً آهنگ‌سازان، ترانه‌سرایان و تنظیم‌کنندگان باتجربه و بسیار حرفه‌ای رمز استفاده‌ی درست و به‌موقع از بریج‌ها را می‌دانند و استفاده نادرست و نابه‌جا و بدهنگام از آن می‌تواند زیباترین آثار را به زشت‌ترین‌ها تبدیل کند.

۷- هر ترانه و آهنگی ممکن است دارای چندین ورس و کروس یا حتی بریج بوده یا ممکن است حتی هیچ یک را نداشته باشد، نهایتاً مقصود این است که هر ترانه‌سرا و آهنگ‌سازی باید اشراف بر این تعاریف و ساختارها و توانایی خلق و جانمایی درست و اصولی و از همه مهم‌تر زیبا و اعلای ورس‌ها، کروس‌ها و بریج‌ها و … را یافته و پس از کسب تجربیات لازم، برای خلق آثاری نوآورانه و البته زیبا اقدام به حذف و اضافه، جابجایی یا ادغام ورس‌ها و کروس‌ها و بریج‌ها و … کند و آن‌گاه، تازه با جهان زیبا و بی‌پایانی به نام : پازلِ تنظیم ِ طولی ِ ترانه و آهنگ و مدیریت زمان ِ اثر روبرو و روز به روز بیشتر شیفته هندسه و معماری و مهندسی زمانِ حاکم بر ترانه‌سرایی و آهنگ‌سازی شود.

کاوه آفاق

 

 

 

0/5 (0 دیدگاه)