توضیحات

                                                              کتاب فلسفه تاریخ هنر

                                                معرفی کتاب فلسفه تاریخ هنر

فلسفۀ تاریخ هنر

آرنولد هاوزر

ترجمه محمد تقی فرامرزی

 این کتاب درباره شناخت روش‌هاى تاریخ هنر و بررسى مسایل مربوط به تفکر تاریخى به رشته تحریر درآمده است؛ و پژوهشى است در خصوص آنچه تاریخ علمى هنر مى‌تواند انجام دهد، درباره امکانات و محدودیت‌هاى آن. این کتاب حاوى اندیشه‌هایى فلسفى درباره تاریخ است، ولى اشاره‌اى به فلسفه تاریخ به معناى طرح نظرى تاریخ جهان، یا منطق فرآیند تاریخى و حتى پیش‌گویى تاریخى ندارد؛ در اینجا کوششى براى استنباط فرآیند تاریخ از اندیشه‌اى والا یا گنجاندن همه رخدادهاى گذشته و آینده در یک قالب واحد به عمل نمى‌آید. از این لحاظ، به اصول راهنماى من در نگارش کتاب تاریخ اجتماعى هنر (1951) وفادار است. لیکن، دیدگاه و شکل تشریح موضوع، از پایه با کتاب یاد شده متفاوت خواهد بود. در آن کتاب، روش توصیفى را براى خود برگزیدم و هدفم این بود که پیش‌پنداشت‌هاى نظرى و قوانینى را که گمان مى‌کردم کشف کرده‌ام به‌طور کامل تابع توصیف و تفسیر پدیده‌هاى تاریخى گردانم. در آنجا وظیفه برگزیدن و انتقاد کردن از مقوله‌هایى که مبناى ادامه تفسیر بودند به خواننده کتاب واگذار شده بود. عمدآ از نوشتن پیشگفتارى به منظور
توضیح مستقیم درباره هدف‌ها و روش کارم خوددارى کردم. در یک معنا، کتاب کنونى مى‌خواهد جاى آن پیشگفتار نانوشته را بگیرد. در اینجا پیش‌پنداشت‌هاى فلسفى مفهوم تاریخ هنر از دیدگاه من، روشن و کامل مطرح شده‌اند و از مدارک تاریخى فقط براى نمایاندن مفاهیم بنیادى از نوع روشمند سود جسته‌ام. این بار، خواننده مى‌تواند در پرتو تجربه‌هاى شخصى‌اش در زمینه هنر و با یارى گرفتن از نگرش تاریخى خویشتن، این نظریه‌ها را محک بزند. هر جا عدم توافقى احساس کند، ممکن است نویسنده یا خواننده در خطا بوده باشند؛ نویسنده، در صورتى‌که واقعیات مشخص تاریخى را که موضوع کارش هستند از نظر انداخته باشد، و خواننده در صورتى‌که نتوانسته باشد از عهده تجرید لازم براى هر پژوهش روشمند برآید.

در آغاز کتاب فلسفۀ تاریخ هنر می خوانیم :

فهرست

معرفى نويسنده          5

پيشگفتار   9

فصل اول. آغاز سخن: گستره و محدوديت‌هاى جامعه‌شناسى هنر   13

فصل دوم. نگرش جامعه‌شناختى: مفهوم ايدئولوژى در تاريخ هنر   33

فصل سوم. نگرش روان‌شناختى: روانكاوى و هنر        59

  1. والايش و نمادپردازى 59
  2. رمانتى‌سيسم و از دست رفتن واقعيت 73
  3. هنر در مقام وسيله لذت جانشين 84
  4. روان‌شناسى‌گرايى و استقلال درونى شكل‌هاى معنوى 94
  5. روانكاوى، جامعه‌شناسى، و تاريخ 101
  6. مسايل پاسخ دادنى و پاسخ ندادنى هنر توسط روانكاوى 109
  7. هنر، ذهن ناخودآگاه، بيمارى، و رؤياها 115
  8. صورت‌هاى ذهنى و ابهام آنها 130
  9. روانكاوى و تاريخ هنر 136
  10. ويرانگرى و بازسازى به كمك هنر 141

فصل چهارم. استنباطات فلسفى تاريخ هنر: «تاريخ بى‌نام هنر»     149

  1. ولفلين و تاريخ‌گرايى 149
  2. «مفاهيم بنيادى تاريخ هنر» و مقوله‌هاى تفكر تاريخى 168
  3. اعتبار منطقى و زيبايى‌شناختى 205
  4. ضرورت تاريخى و آزادى فردى 232
  5. سبك و تغييرات آن 255
  6. تفاهم و سوء تفاهم 289
  7. نگرش جامعه‌شناختى 309

فصل پنجم. لايه‌هاى تحصيلى در تاريخ هنر: هنر قومى و هنر مردمى            339

  1. هنر مردمى، توده‌ها، و تحصيل‌كردگان 339
  2. هنر قومى، هنر دهقانى، هنر ولايتى 345
  3. نظريه دريافت و نظريه توليد 357
  4. بديهه‌سازى و طرح‌اندازى 365
  5. مقدمات هنر قومى 372
  6. درباره تاريخ شعر قومى 383
  7. شكفتگى و زوال هنر قومى 396
  8. مفهوم هنر مردمى: استانداردسازى و سوداگرى 402
  9. گريز از واقعيت 415
  10. سرچشمه‌هاى هنر مردمى 423
  11. هنر مردمىِ بورژوازى معاصر 428
  12. سينما 434

فصل ششم. نيروهاى ستيزنده در تاريخ هنرها : نوآورى و ميثاق‌ها             445

  1. زبان هنر 445
  2. ناپيوستگى اثر هنرى 455
  3. احساس‌ها و ميثاق‌ها 463
  4. ميثاق‌هاى تئاتر 469
  5. درباره زبان فيلم 478
  6. جعليات مربوط به وفادارى به طبيعت در هنرهاى تجسمى 482
  7. خودانگيختگى و ميثاق 490

كتابشناسى و منابع     497

فهرست راهنما         511

معرفى نويسنده

 آرنولد هاوزر مورخ بريتانيايى هنر و فيلم، در سال 1892 در شهر تيميشوار مجارستان چشم به جهان گشود. در دانشگاه‌هاى بوداپست، وين، برلين و پاريس در رشته‌هاى تاريخ هنر و ادبيات به تحصيل پرداخت. در سال 1918 درجه دكتراى خود را از دانشگاه بوداپست در زيبايى‌شناسى رمانتيك آلمانى دريافت كرد. در اينجا به مقام استادى رسيد و سپس مدير شوراى اصلاحات در آموزش تاريخ هنر شد. در پاريس از شاگردان هانرى برگسن بود و از او تأثيرات بسيار پذيرفت. پس از جنگ اول جهانى و به دنبال پيروزى ضدانقلاب در مجارستان، آن كشور را ترك گفت و دو سال از عمرش را در ايتاليا به تحقيق درباره تاريخ هنر عصر باستان، هنرهاى زيبا و هنر ايتاليا اختصاص داد. در سال 1920 به برلين رفت و در آنجا اين نظريه را مطرح كرد كه مسايل هنر و ادبيات، اساسآ مسايلى جامعه‌شناختى‌اند. سپس در آثار ماكس وبر، آدولف گولدشميت، ورنر زومبارت و ارنست ترويلچ آلمانى و بعدها چندين جامعه‌شناس بزرگ آمريكايى به تحقيق پرداخت. در وين از 1924 تا 1938 در مسايل بنيادين هنر جديد فيلم تحقيق كرد ــ كه در نوع خود
براى محققى پرورش يافته در سنت تحقيقات دانشگاهى آلمان تا آن روزگار، علاقه‌اى استثنايى به‌شمار مى‌رفت. همان‌جا در يك شركت فيلم‌سازى وينى استخدام و مدير بازاريابى و تبليغات شد. از سال 1933 تا سال 1936 عضو هيأت مشورتى سانسور فيلم و مدرس نظريه و فناورى فيلم در كالج وين بود. اما در سال 1938 هاوزر كه يهودى بود مجبور شد آلمان را ترك گويد و راهى انگلستان شود.

از آثار اين دوره از زندگى هاوزر در انگلستان مى‌توان به مقالات بسيارى اشاره كرد كه وى براى نشريه‌هاى زندگى و ادبيات امروز (Life and Letters today) و صدا و سيما (Sight and Sound) نوشت.

*     *     *

ده سال بعد در آنجا تابعيت بريتانيايى به وى اعطا شد. تا سال 1951 به تدريس تاريخ هنر در دانشگاه ليدز اشتغال داشت و در آن سال به ايالت متحد آمريكا سفر كرد و دانشگاه برنديز به مقام استادى تاريخ هنر رسيد اما همچنان به‌عنوان استاد مدعو تا سال 1957 با دانشگاه ليديز همكارى مى‌كرد. در همان سال‌هاى اقامت در انگلستان مقدمات پژوهش درباره كتاب عظيم و دوجلدى تاريخ اجتماعى هنر (جلد اول 1951، The Social History of Art) را فراهم آورد و با دامنه موضوعىِ بسيار گسترده‌اى از دوران پيش از تاريخ تا نخستين دهه‌هاى روزگارى كه خود وى از آن با عبارت «عصر فيلم» ياد مى‌كند به پايان رسانيد. اين اثر با اقبالى همواره احترام‌آميز از سوى محققان هنر مواجه شد و به چندين زبان جهان ترجمه شد. در سال 1958، پس از انتشار جلد دوم كتاب تاريخ اجتماعى هنر، كتاب فلسفه تاريخ هنر (The Philosophy of Art History) هاوزر منتشر شد كه هدف از آن به گفته خودش مطرح كردن «پيشْپنداشت‌هاى فلسفى مفهوم تاريخ هنر در نزد من» بود. هاوزر معتقد بود كه در كتاب تاريخ اجتماعى هنر چنان‌كه
بايد و شايد به روش ديالكتيكى عمل نكرده بوده است. فلسفه تاريخ هنر نشان داد كه هاوزر تا چه اندازه از استاد خود يعنى ماكس دوورژاك تأثير پذيرفته است. دوورژاك از جمله مورخان هنرى بود كه تجديد نظرى ژرف در تفسير شيوه‌گزينى (mannerism) به‌عمل آورد، كه سبكى در نقاشى سده شانزدهم ميلادى بود و در سال‌هاى بين دوره رنسانس پيش‌رفته و دوره باروك پديد آمده بود. هاوزر، همچون دوورژاك، شيوه‌گزينى را تجلى بحرانى در هنر و فرهنگ و مشابه بحران جامعه به‌طور كلى در آن دوره خاص مى‌دانست. زيرا شيوه‌گزينى در دوره‌اى از تحولات اجتماعى و فرهنگى و همراه با ظهور جنبش اصلاح دينى پروتستان، جنبش ضداصلاح دينى، جنگ‌هاى دهقانى، غارت شهر رم، از دست رفتن سيطره اقتصادى ايتاليا و برخى آشوب‌هاى مهم ديگر پديدار گشت. علت اهميتى كه در اين كتاب به شيوه‌گزينى مى‌دهد آن است كه آن را «آغاز راستين هنر مدرن» و آغازى مى‌داند كه نتيجه درك اين واقعيت است كه جهان به هيچ‌وجه آن‌چنان كه استادان دوره رنسانس مى‌پنداشتند «جهانى نظام‌مند، بامعنى و زيبا» نيست. در سال 1965 هاوزر كتاب دوجلدى شيوه‌گزينى : بحران رنسانس و سرچشمه هنر مدرن (Mannerism: The Crisis of The Renaissance and The Origin of Modern Art) را انتشار داد و اين موضوع را عميقآ در آن بررسى كرد.

*     *     *

هاوزر در كتاب جامعه‌شناسى هنر (1974، The Sociology of Art) عوامل اجتماعى و اقتصادى مؤثر در هنر را بررسى مى‌كند. نظر او داير بر اين‌كه هنر صرفآ بازتابى از جامعه نيست بلكه با آن اندركنش دارد، با اقبال گسترده محققان مواجه شده است. علاوه بر اين، او نهادها و بررسى‌كنندگان هنر در روزگار خويش را خدمتگذاران منافع اقتصادى به‌شمار مى‌آورد.
ديدگاه هاوزر در اين كتاب نيز ديدگاهى اروپامحور بود و در آن، همانند تاريخ اجتماعى هنر، از پرداختن به هنر غربى خوددارى كرد. او برخلاف اغلب ماركسيست‌هاى همروزگار خود بر اين واقعيت تأكيد مى‌كرد كه شكل‌ها و سبك‌هاى هنرى با آن‌كه خود تجلى يك جهان‌نگرى هستند بازتاب مستقيم اوضاع و احوال اقتصادى و اجتماعى نيستند. سبك، ابزارى خنثى نيست و كاركردى صريحآ اجتماعى ندارد بلكه مى‌تواند تابع انواع هدف‌هاى سياسى و اجتماعى باشد.

هاوزر اندكى پيش از مرگش در سال 1978 به بوداپست بازگشت و به عضويت افتخارى فرهنگستان علوم مجارستان برگزيده شد.

محمدتقى فرامرزى

                تهران، زمستان 

0/5 (0 دیدگاه)