توضیحات
کتاب کمال گرایی یا کامل گرایی
معرفی کتاب کمال گرایی یا کامل گرایی
کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی
کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی نوشتهی علی شمیسا، تلنگری برای افرادی است که میخواهند افکار کاملگرایانه خود را به سمت کمالگرایی سوق دهند و خود را درمان کنند. در این کتاب شما با انواع کاملگرایی عصبی در فرهنگ ایرانی آشنا میشوید.
هرگز خوب بودن کافی نیست، من باید همیشه عالی باشم و بدرخشم. خوب و معمولی بودن که فایدهای ندارد؛ وگرنه میشوم مثل بقیه، من اصلاً دوست ندارم معمولی و عادی باشم. آدم باید مثل تک ستاره باشد؛ یعنی، در هر حوزهای که وارد میشود، بدرخشد. من از پدر و مادر خود یاد گرفتهام که همیشه باید درجه یک و نفر اول باشم. مگر آدم چند بار زندگی میکند. شما به من میگویید: “یک خوبِ معمولی باش!” اما من اصلاً نمیتوانم با این جمله شما کنار بیایم. این فکر هیچ انگیزهای برای زندگی به من نمیدهد. من حاضرم انواع فشارها و ریاضتها را تحمل کنم، اما عالیترین باشم. در واقع، این امر مرا به اوج لذت میرساند.»
جملات بالا گفتههای فردی کاملگراست و من پس از خواندن آنها متوجه شدم فقط یک نفر نیست که اینگونه حرف میزند. در واقع، در فرهنگ ایرانی، تیپ و طیفی از افراد به جای این که به سمت متفاوت بودن حرکت کنند، به سمت برتر بودن، عالیتر شدن، بهترین و بینقصترین بودن در حرکتاند. به همین دلیل هم، در دایره عصبیت سلسلهای میافتند و تا حدی جلو میروند که به بیماری وسواس ذهنی و رفتاری مبتلا میشوند؛ زیرا اینگونه افراد در ذهن خود آنقدر بر خود، دیگران و زندگی سخت میگیرند و انواع بکن و نکنها و باید و نبایدها را بر ذهن خود تحمیل میکنند که ذهنشان همیشه در دایرهای اجباری و عصبی گیر میکند و در نتیجه دیگر از آن انسان آزاد، رها و سهلگیر خبری نیست.
چنین فردی به جای این که به سمت کمال برود به سمت کامل بودن عصبی در حرکت است و زندگی کردن برایش تبدیل به خون دل خوردن و دغدغههای مداوم میشود. در نتیجه ذهن به جای جستجوی صلح، همواره به دنبال به چنگ آوردن بهترینهاست و از این رو، وارد جنگ با همهچیز و همه کس میشود.
در آموزههای فرهنگ ایرانی، فرهنگ رفتن بهسوی بهترینها، عالیترینها، اولینها، برترینها و خوبترینها در قالب افسانهها، داستانها، اشعار، ضربالمثلها و آموزههای تربیتی مستقیم و غیر مستقیم آموزش داده میشوند. با بررسی خروجی این ادبیات، به تیپی از افراد برمیخورم که برای رسیدن به آرزوهای خود همه کاری میکنند؛ برای مثال، فلان خانم یا آقا انسانهای اطرافشان را قربانی میکنند تا به عنوان ستارهای مالی، سیاسی و… بدرخشند و چند صباحی اسمشان سر زبانها بیفتد؛ اما در ورای این موفقیتها و اولین شدنها، دورههای روانپریشی سختی وجود دارد که این دکتر، مهندس، هنرمند، سیاستمدار و تاجر گذرانده است.
کاملگرایی برای زندگی مرگبار است و هرگاه کاملگرایی فردی تشخیص داده شد، او باید قدمبهقدم خود را محدود کند. افراد کاملگرا باید در کوتاه مدت زیر نظر رواندرمانگر قرار گیرند و تلاش کنند توقعات و انتظاراتشان را از زندگی، خود و دیگران پایین بیاورند. آنها باید حق اشتباه کردن به خودشان بدهند و تلاش کنند که یک فرد خوبِ معمولی باشند و خود را از شک و تردید و وسواسها دور نگه دارند.
در بخشی از کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی میخوانیم:
فرد کمالگرا سعی میکند بین منِ آرمانی و منِ واقعی خود تعادل ایجاد کند و از ایجاد شکافی عمیق میان آن دو میپرهیزد. او محدودیتها، امکانات و استعدادهای خویش را به خوبی میشناسد و به نقاط ضعف خود آشناست و سعی میکند که منِ آرمانیاش را بیش از حد هوایی نکند؛ در صورتی که فرد کاملگرا شکافی عمیق بین این دو منِ خود ایجاد کرده است. او گاه چنان بلند پروازی میکند و جاهطلبیهایش را گسترش میدهد که هیچ حد و مرزی ندارد. در نهایت نیز دیگر نمیتواند تحلیلی واقعبینانه از محدودیتها، استعدادها و امکانات خود داشته باشد؛ زیرا پیوسته دچار توهم است و به بزرگی بیش از حد و قهرمان شدن میاندیشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.