توضیحات

                                                                          کتاب اعتراف باز

                                                           معرفی کتاب اعتراف باز

همواره خواندن خاطرات و واگویه های شخصی اهالی ادبیات، هنر، سیاست، ورزش و … برای طیف وسیعی از خوانندگان جذاب بوده است. اما فرم اعتراف، گونه ی متفاوتی ست که می تواند جذابیت هر اثری را چند برابر کند. از آگوستین قدیس تا ژان ژاک روسو و امبرتو اکو و دیگران، هرکدام به سبک و سیاقی از فرم اعتراف در نوشتن استفاده کرده اند. فرمی که در قالب رساله، مقاله، جسستار، خودنگاره و رمان، لحظه ها، رفتار و دقایق پنهان مانده ای از زیست و زمانه ی نویسندگانشان را آشکار می کند. کتاب «اعتراف باز» نوشته ی «شهلا زرلکی» از هجده فصل تشکیل شده که هرکدام روایتی بر پایه ی احوالات خصوصی نویسنده در لحظه های مختلف زندگی اش بدون نظم زمانی و مکانی و ارتباط خطی است. نویسنده ی این «اعترافات» با استفاده از قالب رمان، توانسته با جسارتی افزون، بال و پرهای بیشتری به هرآنچه بر زندگی اش گذشته بدهد. به دلیل رهایی نویسنده از انبوه ملاحظاتی که در فرهنگ ایران جاری ست و همواره چون سدی برابر نویسنده می ایستاده، «اعتراف باز» شاید یکی از یگانه ترین و نمونه ترین ها در میان آثار منتشر شده در ژانر اعترافات در بستر ادبیات فارسی باشد. «شهلا زرلکی» خودش راوی رمان است و رو به خواننده اش چنان از خودش می گوید که انگار دوستی نزدیکش نشسته است. همین فرم روایی باعث می شود که رمان در عین قطعه قطعه بودن، به بهترین نحو ارتباط فصل ها با یکدیگر حفظ شده و اثری یکپارچه ساخته شود.

قسمتی از کتاب اعتراف باز
انتقام می گیریم. لال می شوم، سکوت به صرفه ترین روش تنبیه آدم ها است. انرژی از آدم نمی گیرد، برعکس اعتراض و حاضر جوابی. صدایی توی سرم حرف میزند: « صدایت را از آنها بگیر. دلقک بازی ایت را از آن ها بگیر. از آبروبرها. تز زورگوها. نوار ظبط نباش. خاموش شو. نگاه کن که چطور سر شام در سکوت سنگین خفه کننده و لا به لای صدای ترسناک مجری اخبار، سرفه می کنند و قاشق به بشقاب ملامین می کشند و آروغ می زنند. حقشان است. چیز های بهتر و حرف های خنده دار تر و یواشکی تر را برای خودت نگه دار. گنجی که فقط مال خودت است و کسی از وجودش خبر ندارد. حتی مچگیر هم نمی تواند پیدایشان کند. چون توی کلیه ی گنده ی تو پنهان شده اند. اعتراف می کنم که گاهی رنج طاقت فرسای سکوت را به جان خریده ام تا دیگری را شکنجه کنم. چون خوب می دانم هیچ چیز عذاب آور تر از حضور سنگین سکوت نیست. خوبی سکوت این است. نه زحمت دارد نه مثل کشو قفل می خواهد، همه چیز تویش جا می شود.
0/5 (0 دیدگاه)