توضیحات
کتاب سرگذشت من
معرفی کتاب سرگذشت من
بارها مصاحبهکنندهها از من پرسیدهاند ایده داستان فیلمهایم را چگونه مییابم و من تا به امروز نتوانستهام جواب قانعکنندهای بدهم. در رهگذر سالها پی بردهام که ایدهها از تمایل شدیدی که به وجود آنها هست پدیدار میشوند؛ با میل مداوم، فکر دیدهبانی میشود گوش به زنگِ حوادث کوچکی که ممکن است قوهی تخیل را برانگیزد -چه بسا موسیقی و غروب آفتاب سبب تجسم ایدهای بشود.
میخواهم بگویم موضوعی را برگیر که تو را سر ذوق میآورد، آن را پخته و پرداخته کن و به کارش بزن، بعد اگر نتوانستی بیشتر آن را بپرورانی، کنارش بگذار و به موضوع دیگر بپرداز. حذفِ انباشتهها، روند یافتن موضوع جستوجوی توست. راستی چگونه میتوان ایدهها را پیدا کرد؟ با پشتکار محض تا سر حد جنون. باید تواناییِ تحمل رنج را داشت و شور و احساس را درازمدتی حفظ کرد. شاید این امر برای بعضی اشخاص آسانتر از دیگران باشد، اما من یقین ندارم.
البته هر بازیگر کمدی نوپایی کلیگویی فلسفی را دربارهی کمدی از سر میگذراند. عامل حیرت و تعلیق تکیه کلامی بود که یک روز در میان در استودیو کیستون از نوک زبانها میپرید.
قصد ندارم در توضیح رفتار آدمی، که مثل خودِ زندگی توضیحبردار نیست، روانکاوی را ژرفکاری کنم. معتقدم که بیشترین بخش رفتارهای بیاختیار ایدهای ما، بیش از آنکه از کژرویهای جنسی یا کودکانه باشد، از علل بقای عناصر تباری سرچشمه میگیرد. با این همه لازم نبود که من چند کتاب بخوانم تا بفهمم که خمیر مایهی زندگی کشاکش است و درد و زحمت. به حکم غریزه تمام لودگیهای من بر این پایه استوار بود. اسباب من در ابداع طرح کلیِ کمدی ساده بود. و روندش عبارت بود از اینکه اشخاص را دچار دردسر کنم و از آن برهانم.
اما شوخی موضوع بسیار ظریف دیگری است. مکس ایستمن در کتابش «شوخ طبعی»، این نکته را تحلیل میکند و در یک کلام آن را دردِ از سر شوخی میشمرد و مینویسد که انسان اندیشهورز آزارخواه (مازوخیست) است و از شکلهای متنوع درد و رنج لذت میبرد و به علاوه تماشاچیها هم میل دارند بهصورت نیابتی درد بکشند -چنانکه وقتی بچهها سرخپوست بازی درمیآورند، همین کار را میکنند؛ خوش دارند تیر بخورند و مزهی سکرات مرگ را بچشند.
من با همهی اینها موافقم؛ اما گفتههای فوق بیشتر تحلیل درام است تا شوخی، گیرم این دو تقریباً وجوه همسانی دارند، اما تصور خود من از شوخی با این نظر اندکی فرق دارد: موضوع اختلاف ظریفی است که ما در رفتار به ظاهر عادی تمیز میدهیم، به کلام دیگر، از دریچهی شوخی آنچه معقول به نظر میآید، نامعقولش میبینیم و آنچه مهم جلوه میکند، بیاهمیتش میدانیم. به علاوه شوخی بر دل آگاهی ما از بقا میافزاید و سلامتِ عقل ما را استوار نگه میدارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.