توضیحات
کتاب سرکوب ماورا
معرفی کتاب سرکوب ماورا
یوجین سابوتسکی در کتاب سرکوب ماورا برای ما از «تفکر جادویی» میگوید. او از ما میخواهد ذهنمان را صرفاً به جهان مادی و علم مدرن محدود نکنیم؛ چرا که تفکر ماوراییِ دوران کودکی، در کنار استفاده از مزایای باورهای عقلانی، در دوران بزرگسالی نیز میتواند کمککننده باشد.
دربارۀ کتاب سرکوب ماورا
یوجین سابوتسکی کتاب سرکوب ماوراء را با ارائهی تحلیلی از دنیای شگفتانگیز خیالی کودکان آغاز میکند. کودکان همیشه به وجود جادو در جهان باور دارند. آنها در خیالاتشان تواناییهای خود را بیش از حد زیاد میدانند و به محدودیتهای دنیا بیتوجه هستند. کودکان در خیالات خود به راحتی با برداشتن یک قدم از اقیانوسها رد میشوند و با یک ضربه تخته سنگ بزرگی را نصف میکنند. در واقع آنها اعتماد عجیبی به نیروی طبیعت دارند، طبیعیتی که مهربانانه وجودشان را پذیرفته است. اما این تفکر جادویی دوران کودکی تا همیشه ادامه ندارد و انسان به تدریج از محدودیتهای دنیای واقعی مطلع میشود و درک میکند که طبیعت آنقدر هم مهربان نیست و گاهی حتی به دشمن او برای رسیدن به اهدافش تبدیل میشود.
این دنیای وهمآلود کودکانه درواقع جلوهای از تاریخ بشریت است. انسان تا مدتهای زیادی بر این باور بود که طبیعت، جهان پیرامون و اجرام آسمانی علاوه بر زنده بودن، به انسان آگاهی دارند و بر درخواستهایش نظارت میکنند. رفته رفته جادو شکل گرفت و اسطورهها به رابط بین انسان و کائنات بدل شدند. اما حالا با گذشتن زمانهای بسیار، علم جای جادو و اسطوره را گرفته و ما زندگی در آرامش را مدیون آن هستیم. اما هزینۀ این آرامش، نبود ارتباط میان انسان و طبیعت است؛ علم مرگ را پایان جهان میداند و حیات بعد از مرگ را کنار میگذارد. در مقایسه با علم، مذهب آیندۀ روشنتری را برای جهان پس از مرگ نمایش داده است.
اگر باور کنیم در اطراف ما کسانی هستند که قدرت جادویی دارند، به باور ماورایی دست پیدا کردهایم، اما روانشناسی دوباره وارد میشود و ادعا میکند که این نوع نگاه از گذشته باقی مانده و خرافاتی بیش نیست. علم، جادو را تا حد خرافه و باور نامعمول تقلیل میدهد و میگوید که اینها ترس انسان را هدف قرار میدهند. در واقع اکنون فرض این است که علم توانایی توضیح همه چیز را دارد. اما علم برای توضیح قوانین فیزیکی طبیعت است، در صورتی که جادو از قوانین طبیعت بسیار فراتر میرود. بنابراین علم و جادو نباید با هم مقایسه شوند. صحبت از باورهایی ماورایی نیست؛ بلکه از نوعی تفکر به نام «تفکر ماورایی» سخن میگوییم که امکان خیالپردازی و غوطهور شدن در رویا را برای ما فراهم میکند.
به گمان سابوتسکی شفا پیدا کردن که از کنشهای جادویی مذهبی در طول تاریخ بود، با استفاده از تلقین شکل میگرفت. با پیشرفت علم بسیاری از کنشهای جادوگری کنار گذاشته شد اما تلقین جزو روشهای اثرگذار درمان باقی ماند. این ایده برای نویسنده یک کنجکاوی بود تا وارد پژوهش و طراحی آزمایش شود که بتواند ارتباطی بین روشهای درمانی فعلی و جادو در گذشته برقرار کند.
اگر تلقینهای جادویی بر اساس قوانین علم روانشناسی هستند، بنابراین قواعد سیاسی و فریب تبلیغات هم، که ترفندهایی بر اساس همین علم هستند، میتوانند ریشۀ جادویی داشته باشند. سابوتسکی به ما کمک میکند تا رابطهی بین علم و جادو و دین و جادو را بهتر درک کنیم و نشان میدهد که پیشرفت ذهنی بخاطر پیشرفت در دو جریان واقعیت است؛ هم واقعیت عادی که حوزۀ عقل و علم است و هم واقعیت جادویی که حوزۀ جادو و دین است
تفکر و باور ماورایی توأم با باورهای دینی در زندگی انسان امروزی نقشی مهم مانند کاهش اضطراب، ایجاد خلاقیت و معنابخشی به زندگی ایفا میکنند. آنها متمم رشد تفکر منطقی و علمی هستند و عناوین تحقیقات روانشناسی را تسهیل میکنند.
نویسنده این کتاب را به اندیشمندانی تقدیم کرده که ذهنشان را به دنیای مادی محدود نمیکنند و به وجود جادو و نیروهای فراطبیعی باور دارند.
در بخشی از کتاب سرکوب ماورا میخوانیم
کودکان بزرگتر و بزرگسالان تمایل دارند تا اشیای ملموس و اشیای خیالی از پیش دیدهشده را پایدارتر تلقی کنند. این مسئله با یافتههای ما دربارۀ افزایش سن و کاهش باورهای ماورایی شفاهی مطابقت دارد. شرکتکنندگان تمام ردههای سنی اشیای تخیلی را ناپایدار میدانستند. افزونبراین در آزمایش دوم و سوم بزرگسالان اشیای تخیلی را بسیار ناپایدارتر از اشیای خیالی از پیش دیدهشده در نظر میگرفتند، اما کودکان اینگونه نبودند.
نمیتوانیم فرض را بر این بگذاریم که بزرگسالان هیچ درکی از پایداری اشیای تخیلی ندارند. درواقع به احتمال زیاد آنها اشیای تخیلی را از اساس ناپایدار میدانند. اما مرز میان حوزههای خیالپردازانه و حوزۀ مادی واقعیت ماورایی در ذهن کودکان مبهم است. اما بزرگسالان میدانند که در قلمروی تخیلات اشیا از محدودیتهای مادی مانند ثبات و پایداری و علت و معلول فیزیکی رها هستند.
نتایج نشان میدهند که علت و معلول ماورایی معنای متفاوتی برای کودکان و بزرگسالان دارد. کودکان صرفاً علت و معلول ماورایی را به اشیای تخیلی نسبت نمیدهند، بلکه عقیده دارند جادو میتواند به یک اندازه بر اشیای ملموس، اشیای خیالی از پیش دیدهشده و شرایط خیلی اثر بگذارد، اما بزرگسالان چنین نظری ندارند. آنها قبول نمیکنند که جادو بر اشیای ملموس یا اشیای خیالی از پیش دیدهشده اثر بگذارد، اما شاید بر اشیای تخیلی و منافع شخصی آنها تأثیر داشته باشد.
در ادامۀ کتاب و فصل 11 دستۀ اول را در زمرۀ واقعیت عادی و دستۀ دوم را در گروه واقعیت ماورایی طبقهبندی خواهیم کرد. وقتی بپذیریم که بزرگسالان جادوی ذهن بر ذهن را دربارۀ رویدادهایی با منافع شخصی میپذیرند، شاید بتوانیم توضیح بدهیم که مذهب و تمرینات ماورایی چگونه در جوامع غربی دوام یافتهاند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.