توضیحات

                                                                                   کتاب اشعار عاشقانه

                                                              معرفی کتاب اشعار عاشقانه

فدریکو گارسیا لورکا، یکی از همان نوابغ همه ی دوران
‎ است که که مانند او در عالم ادبیات و هنر، بسیار انگشت شمارند. حجم عظیم نوشته ها، شامل شعر و قصه و نمایشنامه در عمر کوتاه 38 ساله و مرگی عجیب و مرموز و درنهایت پیکری که هیچگاه مکان مشخص دفنش مشخص نشد، از لورکا شمایلی اسطوره ای و حتی غیرزمینی ساخته است. انگاری که او به نزد ما آمده بود تا شدت عظیم همه ی احساسات را نشانمان دهد و چون برق و باد،
ترکمان کند. کتاب «اشعار عاشقانه»ی « فدریکو گارسیا لورکا»، جدا شده از میان انبوه شعرهای او، در میان تمام عاشقانه های تاریخ،
یگانه است. برای لورکا، عشق همان امر تعریف ناشدنی ست که فقط می توان با هزاران هزار کلمه و جمله برای توصیفش تلاش کرد تا
شاید بتوان اندکی فهمیدش! عشق در منظر لورکا، حامل جنون، خشم، مهرورزی، لطافت، خشونت، رنج، مصیبت و … در شدیدترین
حالت های خودشان است. این شاعر اسپانیایی متاثر از فرهنگ عامه ی کشورش و اساطیر آن، عشق را در زبان عامیانه ترین مردمان، به پدیده ای اسطوره ای، عظیم و جانکاه بدل می کرد که سرشار از ناب ترین احساسات برآمده از دل اعصار بود. کتاب «اشعار عاشقانه» را باید همچون جشن نامه و مرثیه ای همزمان، خواند و لذت برد.

در مجموعه‏‌ی حاضر شعرهای عاشقانه‌ی لورکا گرد آمده است، چنین کاری یعنی گردآوری موضوعیِ اشعارِ یک شاعر ممکن است کاری ساده و حتی بیهوده به نظر برسد، اما خود لورکا نیز از آغاز حرفه‌‏ی ادبی‏‌اش چنین رویکردی را پی می‏‌گیرد. مفهوم عشق نزد او مفهومی
بغرنج است که با تضاد و حتا خشونت همراه می‌‏شود و او را وامی‌‏دارد تا در درون و بیرون خود مدام در جست‌‏وجو باشد و همه‌‏ی این‏ها در
متون و اشعارش خودنمایی می‏‌کند. لورکا همواره و به‌شدت درگیر رنج و اندوه است، گاه به وضوح و گاه ناپیدا و مرموز؛ چنین به نظر می‏‌رسد که او ، به‌خصوص در آغاز کار، مانند همه‌‏ی تازه‌‏کاران، شعر را به‌منزله‌‏ی تعریف خود به کار می‏‌گیرد ، و در امتداد مسیری بی‏‌پایان
از پرسش‏‌ها حرکت می‏‌کند. «عشق ممکن است؟» و «عاشق چه‏ کسی‌‏ست؟» و «چگونه؟» و هیچ‏‌گاه پاسخ ملموس و قابل فهمی
برایش پیدا نمی‌‏کند.

– در چشمانم گسترده می‌‏شود‏
آوای ملال‌‏انگیزِ دانه‌‏هایی
که گل نمی‌‏دادند

0/5 (0 دیدگاه)