توضیحات

                                                 کتاب هنری پنجم

                                      معرفی کتاب هنری پنجم

هنری پنجم

ویلیام شکسپیر

ابوالحسن تهامی

«هنری پنجم» درامی است هیجان‌بخش و روایت زندگی پادشاهی فره‌مند در آشوب تنش‌های داخلی و جنگ‌های برون‌مرزی و حماسۀ پیروزی سپاه کوچک او بر ارتش عظیم فرانسه.

هنری پنجم، اوج استادی شکسپیر در نگارش نمایش‌نامه‌های تاریخی است، با نگاهی تردیدآمیز به جنگ.

گزیده‌ای از کتاب هنری پنجم:

… تا زمانی که سربازان من زیر فرمان من‌اند،

تا زمانی که نسیم مطبوع و ملایمِ ملاطفت

ابرهای کثیف و مسموم جنایت،

چپاول، و نامردمی را از آسمان می‌پراکنند ‏

بر شهر و بر مردمان‌تان ترحم کنید.

وگرنه ـ لحظه‌یی دیگر نیک بنگرید و ببینید

سربازان کوردل و خون‌گرفته با کژدستی

قفل دختران هراسان و فریادکش‌تان را می‌شکنند:‏

پدران‌سیمین‌مویتان را کشیده می‌برند

و سَرِ بس گرامی‌شان را بر دیوارها می‌کوبند؛

نوزادان‌تان برهنه به سیخ کشیده و کباب می‌شوند.

در آغاز کتاب هنری پنجم، می‌خوانیم:

پیشگفتار مترجم

‏ ‏

نمایش هنری پنجم برای مردم انگلستان یکی از محبوب‌ترین نمایش‌های تاریخی و برای تماشاخانه‌های ‏انگلستان یکی از درآمدزاترین نمایش‌های شکسپیر است. این نمایش از پیروزی‌های نظامی ‏باورنکردنی این شاه جوان انگلستان در فرانسه سخن دارد. با کشور گشایی این پادشاه، بیش از نیمی از ‏خاک فرانسه به زیر سیطره‌ی پادشاهی انگلستان افتاد و هنری با سپاهیانش به پاریس وارد شد و شارل ‏ششم پادشاه فرانسه دختر خود را به او داد و او را ولیعهد خود و میراث‌دار تاج و تخت فرانسه اعلام ‏کرد. اما همه‌ی محبوبیت این نمایش به دلیل درون‌مایه‌ی میهنی آن نیست. عوامل متعددی این ‏نمایش‌نامه‌ی تاریخی را در جایگاه پرخواننده‌ترین نمایش‌نامه‌های شکسپیر و نمایش آن را در شمار ‏پربیننده‌ترین نمایش‌های تاریخی قرار داده‌اند. مهمترین این عوامل، پیرنگ یا طرحی‌‌ست که شکسپیر ‏برای نمایش‌نامه ریخته و موضوعی خشک و نظامی را به درامی پرکشش و لذت‌بخش تبدیل کرده ‏است. گفته‌اند که شکسپیر طرح این داستان را به مدت ده سال در ذهن می‌پرورانده است. جذابیت ‏داستان‌های جنگی و حماسی در شکوه و عظمت صحنه‌های نبرد است که تئاتر با سکو‌ی محدودش توان ‏نمایش آن را ندارد. از این‌رو شکسپیر نمایش را به دو بخش جنگ و حاشیه‌ی جنگ تقسیم می‌کند. در ‏بخش حاشیه‌ی جنگ آدم‌های تهی دست لندنِ کهن را می‌بینیم که یکی از پایه‌های مهم جذابیت نمایش‌به ‏شمار می‌آیند و از آنجا که گفتارشان خنده‌اور است و فخامت چندانی ندارد، شکسپیر گفت‌و‌گوی‌شان را ‏به نثر نوشته است. آدم‌هایی مانند نیم‏[1]، خانم مهماندار[2]‏، و پسرک، گفتاری یکسره ساده و عامیانه ‏دارند که از رهگذر آن ذهن صاف و ساده‌دلی‌شان نیز آشکار می‌شود.

خانم مهماندار در میان مردمان عامی ساده دل از همه ساده‌‌تر است و گفت‌وگویش آمیخته به لغزش‌های لغوی و معنایی بسیار است. مثلاً به‌جای آن که بگوید lunatic به معنای دیوانه، می‌گوید rheumatic که هم وزن و شبیه آن است اما معنای مبتلا به رُماتیسم می‌دهد. در جای دیگر به جای آن که بگوید: «در بهشت به آغوش حضرت ابراهیم رفته است» می‌گوید: «در بهشت به آغوش شاه آرتور رفته است»؛ و سپس به جای گفتن incarnation به معنی تناسخ کلمه‌ی carnation را به کار می‌گیرد که به معنای گل میخک است. شکسپیر با گنجاندن این اشتباه‌های روشن در کلام خانم مهماندار، کم‌دانش بودن او را نشان داده است. در ترجمه همه‌ی واژه‌های این شخصیت را شکسته
و به شیوه‌ی گفتار مردم کم‌تر علم آموخته نوشته‌ام، زیرا که در فارسی برای اشتباه‌های یاد شده معادل‌های مناسبی وجود ندارد که خنده‌‌آور هم باشد.

یکی دیگر از شخصیت‌های عامی این نمایش پسرک است. شکسپیر بسیاری از سطور تک‌گویی بلند این شخصیت در صحنه‌ی دوم از پرده‌ی سوم را شبیه به گویش کاکنی لندن نوشته است، از این رو در ترجمه بیان این شخصیت نیز به بیان خانم مهماندار نزدیک است.

در بخش جنگ، شاه و شاهزادگان ‏و دوک‌ها و اشراف را می‌بینیم. سخن اینان در اوج فخامت و بلاغت است و شکسپیر آن‌ها را به شعر ‏بی‌قافیه‏[3] نوشته است. اوج فخامت و بلاغت ادبی در گفتار شاه هنری، ملازمانش و اسقف‌ها به گوش و ‏چشم می‌آید. پادشاه فرانسه و ملازمانش نیز با فخامت تمام سخن می‌گویند. آدم‌هایی نیز هستند که به ‏لحاظ گفتاری میان این دو گروه مشخص قرار دارند. کاپیتانی انگلیسی به نام گاور و یکی دو سرباز ‏انگلیسی که گفتارشان به هیچ‌روی عامیانه نیست، اما به اوج‌های فخامت و بلاغت نیز نمی‌رسد. باردُلف ‏نیز گفتارش در همین حد است، اما شخصیتی به نام پیستول، که پرچمدار جبهه‌هاست گرچه به قشرهای ‏پایین جامعه تعلق دارد، می‌کوشد بلاغت و فصاحتی خاص به گفتارش ببخشد، اما از آنجا که درس ‏نخوانده است و نحو زبان را به نیکی نمی‌داند با به‌کارگیری کلمات نابه‌جا گفتارش خنده‌انگیز می‌شود. ‏این ویژگی‌های گفتاری در سراسر ترجمه رعایت شده است. ‏

‏شکسپیر در همه‌ی نمایش‌نامه‌هایش به خنداندن تماشاگر اهمیت بسیار داده است. حتا در سیاه‌ترین ‏تراژدی‌های او مانند شاه لیر، هملت و مکبث نکات خنده‌آور و شخصیت‌های کمیک گنجانده شده‌اند: در ‏شاه لیر، دلقک دربار شخصیتی کمدی است، در مکبث دربان، در رومئو و ژولیت دایه و در هملت ‏دیوانه‌نمایی‌های خود هملت و دو گورکن خنده‌انگیز می‌شود. در هنری پنجم عوامل خنده‌آور چندان زیادند که این ‏نمایش را می‌توان در طبقه بندی نمایش‌های کمدی شکسپیر نیز جای داد. در این نمایش عنصر مهمی ‏که خنده‌می‌انگیزد اختلاف لهجه‌هاست. یکی از شخصیت‌های اصلی این نمایش کاپیتان فلولن است که ‏انگلیسی را با لهجه‌ی ایالت ویلز می‌گوید و بسیاری از حروف ‏B ‎‏ را در واژه‌ها‎‎‏ ‏P‏ تلفظ می‌کند. مثلا به ‏جای آن که بگوید: ‏BIG، به معنای بزرگ، می‌گوید ‏‎ PIG‏که شنونده از آن معنای خوک می‌گیرد. گفتار ‏این شخصیت در ترجمه کمی مبالغه شده و در جمله‌های وی همه‌ی حروف «ب» به حرف «پ» ‏تبدیل شده‌اند. دو کاپیتان دیگر نیز هستند: یکی اهل اسکاتلند و دیگری اهل ایرلند و اینان هم انگلیسی را ‏به لهجه‌ی دیار خود می‌گویند و وقتی این سه افسر بر سر مساله‌یی با هم بحث می‌کنند مقصود یک دیگر ‏را وارونه می‌فهمند و کار به جدال می‌کشد. این ویژگی‌ها نیز تا اندازه‌یی در ترجمه رعایت شده‌اند. ‏اوج خنده‌انگیزی لهجه‌ها در صحنه‌یی‌ست که کاترین دختر پادشاه فرانسه نزد ندیمه‌اش انگلیسی ‏می‌آموزد. در این صحنه به دلیل آن که در زبان فرانسوی خاستگاهی برای حرف «ﮬ» وجود ندارد، ‏همه‌ی حروف «ﮬ» به صورت «اَ» تلفظ می‌شوند و معنی دیگری می‌گیرند که برای انگلیسی‌زبان‌ها ‏خنده‌آور می‌شود. از این گذشته بعضی از واژه‌های ساده‌ی زبان انگلیسی را آن دو بانوی فرانسوی به ‏گونه‌یی تلفظ می‌کنند که واژه‌یی فرانسوی با معنایی زشت جلوه می‌کند. این صحنه به هیچ‌روی قابل ‏ترجمه به هیچ زبانی نیست، از این‌رو در این ترجمه، به پیروی از نسخه‌ی هنری پنجم انتشارات بنتام کلاسیک[4]، که این ترجمه به آن متکی‌ست، اصل گفت‌وگو را به فرانسوی و انگلیسی در یک ‏صفحه گذاشته و در صفحه‌ی روبه‌رو توضیح کامل آن را آورده‌ام.‏ ترجمه‌ی دیگر گفت‌وگوهای فرانسوی این نمایش‌نامه ‌همه در پانوشت می‌آید. این ترجمه‌ها برگردانِ مستقیم صاحب این قلم از فرانسوی نیست، ترجمه‌ی غیر مستقیمی‌ست از برگردان انگلیسی آن‌ها که توسط ویراستاران متن انگلیسی صورت گرفته است.

شکسپیر در بیان این داستان نگاهی به نمایش‌های یونان قدیم داشته و نقش مفصل و ویژه‌یی به ‏همسرایان[5] ‏اختصاص داده است. همسرایان در تئاترهای یونان کهن گروهی بازیگر بودند که در نقش ‏دسته‌یی از مردم شهرِ محلِ رویدادِ نمایش، به صورت هماهنگ و یک‌صدا جملاتی را بیان می‌کردند. ‏نقش همسرایان در تئاترهای یونان کهن نقشی اساسی و دارای وظایف متفاوت بود. همسرایان گاه ‏پیشینه‌ی داستان را برای تماشاگران بر می‌شمردند و آنان را برای تماشای کنش‌ها آماده می‌کردند. گاه در ‏جایگاه وجدان بشریت قرار می‌‌گرفتند و اعمال شخصیت‌ها را نقد می‌کردند، زمانی نظر خدایان را ‏نسبت به اعمال شخصیت‌های نمایش آشکار می‌کردند و گاه قتل‌ها و کشتارهای فجیع را به آگاهی ‏تماشاگر می‌رساندند. همسرایان، گاهی دو گروه از مردم شهر بودند و بر سر درستی یا نادرستی کارهای ‏شخصیت‌های نخست، بحث می‌کردند. به هر روی همسرایان هر وظیفه‌یی که داشتند، صدایی واحد و ‏جدا از جریان اصلی نمایش به شمار می‌‌آمدند و در عین حال نقش مکمل حوادث داستان و گفت‌‏وگوهایش را نیز داشتند.‏

‏همسرایان، در زمان شکسپیر از صورت گروهی خارج شده و نقش آنان را یک بازیگر ایفا می‌‌کرد. ‏شکسپیر فقط در دو نمایش خود نقشی برای همسرایان دارد. در این نمایش‌نامه و نمایش‌نامه‌ی رومئو و ‏ژولیت. تئاتر نویس معاصر شکسپیر، کریستوفر مارلو‏[6] در نمایشنامه‌ی دکتر فاستوس[7] ‎، نقشی برای ‏همسرایان نوشته است که آن همسرایان نیز توسط یک تن ایفا می‌شود. از آنجا که شکسپیر و مارلو هر ‏دو به خوبی می‌دانستند که‏ همسرایان، به دسته و گروهی اطلاق می‌شود، می‌توانستند به فرد ‏شارح نمایش خود نامِ مفسر، گوینده و یا روایتگر بدهند که به یک شخص و یک فرد دلالت کند، اما به ‏سنت تئاتر قدیم نام همسرایان را ترجیح دادند. در ترجمه نیز نام این فرد به‌صورت همسرایان دیده ‏می‌شود، و فعل سوم شخص مفرد برایش به‌کار می‌رود. ‏

‏همان‌گونه که در سطرهای پیش اشاره کردم پایه‌ی خنده‌انگیزی در این نمایش‌نامه اختلاف ‏لهجه‌هاست، و از آن‌جا که ویژگی لهجه‌های انگلیسی، معادلی در زبان فارسی ندارد، در ترجمه ‏کوشیده‌ام اندکی به شیرینی جمله‌ها بیفزایم تا ترجمه‌ی فارسی در خنده‌انگیری به اصل انگلیسی کمی ‏نزدیک شود. ‏

‏در ترجمه کوشش بر آن بوده که نمایش‌نامه مصرع به مصرع ترجمه شود. در متن انگلیسی، همه‌ی ‏مصراع‌ها از آغاز تا پایان هر صحنه ‏شماره گذاری شده‌اند، و با آغاز هر ‏صحنه‌ی تازه‌‌ شماره‌گذاری ‏ازنو ‏آغاز می‌شود. این شیوه‌ی شماره گذاری در ترجمه نیز به کار ‏رفته و در ‏نتیجه شمار سطرهای ‏ترجمه با شمار ‏مصراع‌های متن یک‌سان است و این تمهید سنجش ‏ترجمه ‏با اصل را برای ‏دوستاران اثر آسان می‌کند.

از آن‌جا که این نمایش را شکسپیر در وحله‌ی نخست برای اجرا در تماشاخانه و برای گوش نوشته است تا برای خواندن چشم، در ترجمه کوشش بر آن بوده که این ویژگی شنیداری کار محفوظ بماند؛ از این‌رو برای معادل‌گزینی واژه‌های شکسپیر به گوش آشنا بودن واژه‌ها بیش از فخامت ادبی‌شان توجه شده است؛ چه بسا، که به احتمالی ضعیف، روزی این نمایش و یا بخشی از آن را کارگاه‌های نمایش و یا هنرجویان تئاتر بپسندند و اجرا کنند. در این کوشش گاه لازم می‌آمده است که برای روشن کردن یک واژه یا عبارت، جمله‌یی به متن بیفزایم و یا سخنی را که یکی از شخصیت‌ها به فرانسوی می‌گوید، برای آگاهی تماشاگر، به صورت گفت‌وگو ترجمه کنم و در متن بگذارم. برای مشخص ساختن این افزوده‌ها از متن اصلی، که چندان هم زیاد نیستند، آن‌ها را درون ]قلاب[ گذاشته‌ام.

در صفحه به صفحه‌ی ترجمه‌ی متن نمایش‌نامه و بخش‌های افزوده به آن، توضیح‌های بسیاری به صورت پانوشت می‌آید. پاره‌یی از این پانوشت‌ها را ویراستاران متن انگلیسی و یا نویسندگان بخش‌های افزوده نوشته‌اند و برخی دیگر از مترجم است؛ پانوشت‌های مترجم همه با حرف (م.) مشخص شده و آنچه نشان (م.) ندارد توضیحی است که ویراستاران متن مبداء و نویسندگان بخش‌های افزوده نوشته‌اند.

برای ترجمه‌ی این نمایش‌نامه سه نسخه از سه بنگاه انتشاراتی در اختیار داشته ‌و از روشنگری‌های ویراستاران آن‌ها در دریافت متن شکسپیر سود بسیار برده‌ام.

0/5 (0 دیدگاه)