توضیحات

                                                                .کتاب بلند شو رفیق

                                                 معرفی کتاب بلند شو رفیق

کتاب بلند شو رفیق نوشته‌ی حامد سلیمی یک راهنمای کامل برای یاری رساندن به افرادی است که می‌خواهند در مسیر موفقیت قدم بردارند. کتاب حاضر با اشاره به داستان زندگی یک نوجوان، 21 تمرین عملی در اختیارتان قرار می‌دهد تا بتوانید خود را برای تغییرات بزرگ در زندگی آماده کنید.

درباره‌ی کتاب بلند شو رفیق:

می‌خواهید همیشه رو به رشد و پیشرفت باشید؟ تمایل دارید همواره از نظر روحی حالتان خوب بماند؟ می‌خواهید آن‌قدر ثروتمند باشید که ندانید چگونه خرج کنید؟ آیا شما هم فکر می‌کنید که این خواسته‌ها دست نیافتنی است؟

حامد سلیمی در کتاب بلند شو رفیق با تکیه بر تجربیات شخصی خود داستانی انگیزشی ارائه می‌دهد و به این بهانه راه‌حل‌های قابل اجرا و مفیدی را به شما آموزش می‌دهد. این کتاب، ماجرای نوجوانی به نام وینیک را روایت می‌کند که با مشکلات بسیاری روبروست اما با وجود تمامی موانع به شما ثابت می‌کند که دستیابی به رویاها و آرزوهای‌تان غیرممکن نیست و شما نیز می‌توانید با تغییر طرز تفکر به خواسته‌ی خود برسید.

سلیمی در کتاب بلند شو رفیق! تمام توان خود را به کار می‌گیرد تا طرز تفکرتان را درباره‌ی نحوه‌ی رسیدن به اهدافتان تغییر دهد و شما را به این رشد شخصیتی برساند که به جای فرار از مشکلات، با آن‌ها مواجه شوید.

کتاب حاضر با سایر آثار داستانی‌ای که با موضوع موفقیت نوشته شده است تفاوت‌های بسیاری دارد و می‌توانید با استفاده از ایده‌ها، افکار و تجربیات حامد سلیمی به خودباوری برسید و با تغییر شخصیت، منش و دیدگاه خود زندگی‌ای شاد و پر از آرامش داشته باشید. این کتاب راه تازه‌ای را به شما نشان می‌دهد و با راهنمایی‌های ساده و مفید، شما را در این مسیر تازه همراهی می‌کند.

فراموش نکنید، هنگامی‌که این کتاب را به دست می‌گیرید شغل، وضعیت مالی، وضعیت زندگی شما دیگر هیچ اهمیتی ندارد و همین که اراده کرده‌اید زندگی خود را از نو بسازید کافی است. پس از مطالعه‌‌ی کامل کتاب بلند شو رفیق راه و رسم نفوذ به ضمیر ناخودآگاهتان را می‌آموزید و دیواری که میان شما و موفقیت‌ها و خوشبختی وجود دارد برداشته می‌شود.

در بخشی از کتاب بلند شو رفیق می‌خوانیم:

با صدای شُرشُر باران چشم باز می‌کنم. ساعت پنج ‌و ‌چهل‌و‌پنج دقیقه صبح است و باران شدیدی می‌بارد. حال عجیبی دارم؛ گویا قرار است اتفاق عجیبی بیفتد؛ شاید هم به‌خاطر قرار کاری مهمی است که دارم.

چقدر دلتنگم! دلم برای مادرم تنگ شده است. امروز حتما باید به دیدن ویونا بروم، هر وقت دلتنگ مادرم می‌شوم، دیدن ویونا و دوقلوهایش دلم را آرام می‌کند.

اطمینان دارم که امروز روز خاصی در زندگی‌ام است. قرارِ کاری بسیار مهمی دارم؛ آن هم ساعت هفت صبح و با دعوت به صرف صبحانه. باید آماده شوم و راه بیفتم. همیشه پانزده دقیقه قبل از موعد مقرر به محل قرارم می‌رسم و خوش‌قولی جزء اصول زندگی شخصی و کاری من است. می‌خواهم به رستوران آقای توماس، که یکی از بهترین رستوران‌های شهر است، بروم و در آنجا منتظر کسی باشم که مدیر یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین کمپانی‌های خودروسازی دنیاست.

رانندگی در باران همیشه برایم لذت‌بخش بوده است. چه صبح دل‌انگیز و زیبایی است. من مطمئنم همین هوای زیبا یکی از بهترین روزهای زندگی‌ام را نوید می‌دهد. بچه که بودم از هوای بارانی هراس داشتم؛ مبادا سقف خانه‌ کوچکمان چکه کند یا اینکه برای رفتن به مدرسه با مشکل روبه‌رو شوم، اما حالا یکی از بزرگ‌ترین لذت‌های زندگی‌ام نفس کشیدن در هوای بارانی و رانندگی زیر باران است.

بی‌شک، هر انسانی یک معجزه است. اگر کسی به معجزه اعتقاد ندارد به احتمال زیاد فراموش کرده که خودش یک معجزه است. ماشینم را جلو رستوران پارک می‌کنم و وارد می‌شوم. پسر سیزده چهارده ساله‌ای به من نزدیک می‌شود و اسمم را می‌پرسد. من هم با صدایی رسا می‌گویم: «وینیک هستم و میز از قبل رزرو شده است.»

با شنیدن اسمم برقی در نگاه پسرک پدیدار می‌شود و آرام می‌گوید: «بفرمایید آقای وینیک، آن میز دونفره‌ کنار پنجره برای شما رزرو شده است.» چقدر خوب شد، حالا می‌توانم منظره زیبای بیرون از رستوران را هم به‌خوبی ببینم.

0/5 (0 دیدگاه)