توضیحات

                                                     کتاب از عشق تا سوءتفاهم

                                      معرفی کتاب از عشق تا سوءتفاهم

 کتاب از عشق تا سوءتفاهم

به هیچ‌وجه جای تعجب نیست که مردان و زنان مسائل را تا این اندازه متفاوت درک می‌کنند‌ ـ ‌این تفاوت از نحوه برخوردشان با مشکلات گرفته تا روشی که برای حل‌و‌فصل آشفتگی‌های احساسی خود در پیش می گیرند کاملا محسوس است ـ اما وقتی پای روابط عاشقانه به میان ‌می‌آید، قضیه بسیار جالب می‌شود! ما زنان چگونه می‌توانیم به موانع «زبان مردانه» نفوذ کنیم و به معنای پنهان در پس حرف‌‌ها و رفتار‌های همسرمان پی ببریم؟ وقتی از شما می‌خواهد که برایش چای ببرید، آیا واقعا منظورش همان یک فنجان چای است یا انتظار دیگری از شما دارد؟! چرا با اینکه می‌دانیم قرار است از همسرمان جواب سربالا بشنویم، باز هم نظر او را درباره تناسب اندام و لباس هایمان می‌پرسیم…؟!

کتابی که در دست دارید، کتابی است سرگرم کننده، صریح و بی‌نهایت قابل فهم برای کمک به همه زنان توانمند دنیای نوین که هرچند می‌توانند از عهده تمام مسولیت‌های خانوادگی و اجتماعی برآیند، به نظر می‌رسد هر قدر هم که سعی کنند، باز هم در درک منظور واقعی همسران خود ناموفق اند .

بخشی از مقدمه کتاب از عشق تا سوتفاهم

روابط زن و مرد به‌طورکلی و روابط همسران به‌طور خاص در گذر زمان با تأثیرپذیری از فرایندهای تکامل بشر طی قرون متمادی که گونة بشر در تب‌و‌تاب پیشرفت و سازگاری با فرایند مدرنیته و شکل‌گیری تمدن‌ها، با تغییرات گسترده در حوزه‌های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی خود دست‌وپنجه نرم کرده، دستخوش تحولات چشمگیری شده است. مردان را برای به دوش کشیدن مشاغل چالش‌برانگیز و طاقت‌فرسا به میدان جنگ فرستادیم و زنان را به فرزندآوری و چالش‌های مدیریت خانواده و همسرداری و درنهایت پشت‌میزنشینی گماردیم که بی‌تردید، آن نیز فرازونشیب‌های خاص خود را می‌طلبد. با وجود توازنی که بین تعاریف فردی و اجتماعی طی سال‌های اخیر از مرد و زن ارائه شده است، چرا وقتی پای روابط بین دو جنس مخالف به میان می‌آید، هنوز در صحنة زندگی به نظر می‌رسد نقش «‌هرچی باشه من از تو سرترم» را بازی می‌کنیم؟

چه عواملی باعث می‌شود که «‌چه خوشگل شدی!» در عرض چند ثانیه به «‌ای بی‌ریخت چاقالو، دلم برات می‌سوزه‌!» تبدیل شود؟ چرا «‌بعد از مسابقة فوتبال، خودم ظرف‌ها رو می‌شورم» کم‌کم به «‌من حتی از تو خوشم نمیاد، حالا چی شده که فکر کردی کارهای آشپزخونه برای من مهم شده؟» مبدل می‌شود و اصلاً چرا وقتی قرار است همیشه از همسرتان جواب سربالا بشنوید، از او می‌پرسید: «به نظر تو، توی این لباس جذاب شدم؟»

واقعیت این است که مردان و زنان به زبان‌های متفاوتی حرف می‌‌زنند. جامعه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، برای بها دادن به مردان و زنان، به معیارهای کاملاً متفاوتی پایبند است و همین مسئله، تعاملات و رفتارهای متقابل بین دو جنس را به‌طرز چشمگیری تحت تأثیر قرار می‌دهد. تأثیر انکارناپذیر این تفاوت در دیدگاه‌ها و معیارها را می‌توانید از هر زنی که با مأمور پارکبان سروکله زده باشد، بپرسید! شاید به همین دلیل است که یکی از دغدغه‌های هرروزة همة ما این است که در ابعاد فردی و اجتماعی، علنی یا پنهانی، دربارة موانع، حدومرزها و چالش‌های رابطه با جنس مخالفمان بحث و گفت‌وگو کنیم و بیندیشیم.

بااین‌همه، گاهی‌اوقات این سیستم تعامل میان مرد و زن که در مسیر تکامل اجتماعی شکل گرفته است از کار می‌افتد؛ یعنی هرازگاهی حرف‌های طرف مقابل را از دریچة زبان مخصوص به جنس خودمان درک می‌کنیم. درنتیجه، جملة «‌چه خوشگل شدی!‌« او را نمی‌شنویم، زیرا طی فرایندی که پیام او از کانال‌های تفسیرگر ذهن ما عبور می‌کند و تحت تأثیر احساس ناامنی و عدم اطمینانی قرار می‌گیرد که از قبل در ذهنیت و تفکرمان ریشه دوانده و هجوم تجارب ناخوشایندی که طی سال‌ها در ذهنمان نقش بسته است، ماهیت و مفهوم واقعی خود را به‌طور کامل از دست می‌دهد؛ یعنی اینکه به جای درک معنی و مفهوم اصلی این جملة تحسین‌آمیز، به‌واسطة ذهنیت قبلی که در مورد «‌زبان‌بازی‌های مردانه» در ناخودآگاه ما ثبت شده است، پیام او را بر اساس «‌زبان زنانه» رمزگشایی می‌کنیم و درنتیجه، با جملة «برای همکارهای خانمت هم از این شیرین‌زبونی‌ها می‌کنی؟» واکنش نشان می‌دهیم!

 

رفتاردرمانی شناختی (CBT)

این کتاب کمکتان می‌کند که به درک روشنی از این روابط آشفته برسید و راهنمایی‌تان می‌کند تا به‌واسطة روش‌های رفتاردرمانیِ شناختی،میدان مینِ پرمخاطرة روابط احساسی و عاشقانه با همسر یا نامزدتان را به سلامت پشت‌سر بگذارید. به زبان ساده، CBT رابطة میان شناخت و روابط ما را ارزیابی می‌کند. پرسشی که مطرح می‌شود این است که طرز فکر ما چگونه رفتار و عملکرد ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟ رفتارها و انتخاب‌های ما چگونه از فرایندهای ذهنی ما تأثیر می‌پذیرند؟

امروزه رفتاردرمانی شناختی در جایگاه یکی از مؤثرترین و کاربردی‌ترین روش‌های روان‌درمانی در سطح وسیعی استفاده می‌شود. اغلب متخصصان روان‌شناسی بالینی در انگلستان و امریکا، برای رفع مسائل مختلف، از اختلالات اضطرابی و افسردگی تا اختلالات رابطه‌ای و مشکلات مربوط به تعاملات میان‌فردی، ترجیحاً از روش رفتاردرمانی شناختیاستفاده می‌کنند. محبوبیت این روش ریشه در سهولت، رویکرد کاربردی و تجربی و تعامل مستقیم بیمار با درمانگر دارد و این، وجه تمایز این روش با روش‌های راه دور است که بسیاری از درمانگران را در معرض انتقاد قرار می‌دهد.

بنابراین روشرفتاردرمانی شناختینسبتاً ساده است: ما در ابتدا دربارة چیزی فکر می‌کنیم و بعد واکنشی احساسی نسبت به آن نشان می‌دهیم. در ادامه، به چند مورد از اشتباهات فکری رایج در روابط ‌اشاره می‌کنم:

 

طرز تفکر «همه چیز یا هیچ چیز»:چنین فردی تفکری افراط‌وتفریط‌گونه دارد. برای مثال: «یا اون (شوهرم) به من می‌گه دوستم داره یاهمه چیز بین من و اون تمومه!» یا «اگه نامزدم تا سه‌شنبه یه قرار دیگه با من نذاره، دیگه هیچ‌وقت جواب تلفنش رو نمی‌دم…»

 

بزرگ‌نمایی و اغراق در مسائل منفی:یعنی در هر شرایطی فقط به جنبة منفی مسائل توجه می‌شود. بنابر‌این فرقی نمی‌کند که همسرتان مردی قابل‌اعتماد، جذاب یا مهربان است؛ نمی‌توانید مخالفت او با دایی‌تان در مهمانی هفتة گذشته را از ذهنتان پاک کنید، چون احتمالاً طولی نمی‌کشد که از خانواده و دوستان و خویشاوندانتان متنفر خواهد شد و درنهایت هم نوبت خودتان است. غیر از این است؟

 

ربط دادن همه چیز به خودتان:یعنی برای مسائلی که هیچ ربطی به شما ندارند، خودتان را مسئول بدانید. «خیلی عصبی و کلافه است. حتماً تقصیر منه. معلومه که از من سرد شده. دیگه دوستم نداره و سعی می‌کنه منو از سرش وا کنه. بهتره خودمو کنار بکشم و همه چیز رو تموم کنم.»

 

نتیجه‌گیری عجولانه:یعنی نتیجه‌گیری نادرست و سرسری بر ‌اساس شواهد و مدارک ناکافی. «باورم نمی‌شه تا این حد پررو و وقیح باشه که سن خواهرم رو بپرسه! حتماً داشته به این فکر می‌کرده که خواهرم چقدر از من جذاب‌تر و سرتره.»

 

از هر چیزی یک فاجعه ساختن:یعنی متمرکز شدن روی بدترین اتفاقات پیرامون و مبالغه کردن در عواقب احتمالی این اتفاقات. «از آخرین دفعه‌ای که جان رو دیدم تا حالا به اندازة یک سایز چاق‌تر شدم. شرط می‌بندم اگه با این وضع برم سینما، توی صندلی‌ها جا نمی‌شم. اون‌وقت همه به اندام زشت من زل می‌زنن و مسخره‌م می‌کنن. همین‌که گفتم! من سینمابرو نیستم!»

 

تعمیم دادن مسائل منفی:یعنی بیش از اندازه بزرگ کردن خاطرة تجربه‌ای ناخوشایند، به‌طوری‌که بخش‌های دیگر زندگی‌تان را تحت‌الشعاع قرار دهد، حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشد؛ درنتیجه، اظهارنظر اتفاقی و بی‌منظور همسر سابقتان دربارة اینکه «دخترهای بلوند جذابیتی برای من ندارن»، تبدیل می‌شود به این ذهنیت که «موی بلوند خیلی تو ذوق می‌زنه و اگه همسر سابقم چنین نظری داره، پس نظر پسرهای دیگه هم همینه؛ پس من هیچ‌وقت عشق آینده‌م رو پیدا نمی‌کنم و آخرش مثل یه پیرزن تنها و بیچاره می‌میرم.»

 

و این‌گونه است که این پیش‌فرض‌های مسموم فکری نحوة رفتار ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند. یک زن ممکن است بر اساس این پیش‌فرض ذهنی که «هر مردی را می‌توان با رابطة جنسی مجذوب و عاشق خود کرد»، با هر مردی که او را به نوشیدنی دعوت کند، رابطة فیزیکی برقرار کند. دیگری ممکن است قبل از هر قرار‌ ملاقات، یک هفته به خودش گرسنگی بدهد، فقط چون از کسی شنیده که «اگه من شکم و پهلوهای بی‌ریخت تو رو داشتم، پام رو از خونه بیرون نمی‌ذاشتم!» و در افراطی‌ترین حالت، زن ممکن است کاملاً از برقراری رابطة احساسی اجتناب کرده و برقراری ارتباط با هر مردی را بر خود حرام کند، چون فکر می‌کند که لیاقت عشق و دوست داشته شدن را ندارد.

عملکرد رفتاردرمانی شناختی

در شرایطی که پیوندی این‌چنین پیچیده و ناگسستنی بین طرز تفکر و نحوة رفتار برقرار است، رفتاردرمانی شناختیچگونه می‌تواند در کلاف در‌هم‌تنیدة این مشکلات نفوذ و آن‌ها را از هم بگشاید؟ خب، کلید این مسئله چگونگی تصویر ذهنی و جهت‌یابی شناختی است. درک این افکار بی‌اساس و درعین‌حال قدرتمند و تلاش برای کنترل آن‌ها، تمام آن کاری است که برای اثبات میزان معقول و واقع‌بینانه بودن ترس‌ها و نگرانی‌هایتان و جایگزین کردن آن‌ها با مجموعه‌ای از توقعات معقول و منطقی باید انجام دهید. کتابی که در دست دارید، به ارزیابی مشکلات ارتباطی خاصی می‌پردازد، ضمن اینکه با بررسی این مشکلات در بستری روان‌شناختی، به ارائة روشی معقول‌تر و واقع‌گرایانه‌تر برای رویارویی با آن‌ها می‌پردازد. در اغلب موارد، راه‌حل مشکل صرفاً پذیرفتن این واقعیت است که «امشب یه‌ذره سرم شلوغه» به این معنی نیست که «سرم شلوغ‌تر از اونه که بتونم حضور تو رو توی زندگی‌م تحمل کنم» یا اینکه «وقتی اون لباس آبی رو می‌پوشی خیلی خوشگل می‌شی» به این معنی نیست که «وقتی اون لباس قرمز رو می‌پوشی نفرت‌انگیز می‌شی». گاهی‌اوقات هم قضیه کمی پیچیده‌تر می‌شود و برای حل مشکل لازم است که برخی افکار منفی و بی‌اعتمادی‌های ریشه‌دار با توقعات معقول‌تر و منطقی‌تر جایگزین شوند. درهرصورت، راه‌حل مشکل همواره یکسان است: تصویر ذهنی، تصویر ذهنی و تصویر ذهنی. وقتی در رویارویی با مشکل یک قدم عقب‌نشینی می‌کنیم و با دیدی بی‌طرفانه و واقع‌بینانه به آن می‌نگریم، درواقع، یک قدم به هدف نهایی رابطه نزدیک‌تر شده‌ایم، یعنی «گفت‌وگوی مؤثر».

 

 

 

0/5 (0 دیدگاه)