توضیحات

                                                                  کتاب از خوشی ها و حسرت ها

  معرفی کتاب از خوشی ها و حسرت ها

                                                 مروری بر کتاب از خوشی ها و حسرت ها

این کتاب از مجموعه کتاب‌های آیدین آغداشلو دربردارندۀ ۲۳ مقاله در شش بخش است. در یادداشت کتاب آمده است: «اولین مقاله‌ام را در بیست و دو سالگی نوشتم برای مجلۀ اندیشه و هنر در سال ۱۳۴۲. از آن زمان تا به امروز صدتایی مقاله دربارۀ مسائل مختلف
نوشته‌ام: از نقد نقاشی تا نقد فیلم و نقد شعر و مباحثی دربارۀ نقاشی و خوشنویسی قدیم ایرانی و سفرنامه و مصاحبه و گزارش و
…. که اغلب در روزنامه‌ها و مجله‌های آن سال‌ها و این سال‌ها منتشر شده‌اند». مقاله‌ها و گفتگوهای این کتاب سال‌های ۱۳۵۳ تا ۱۳۷۰ را در برمی‌گیرد که با تنوع موضوعی از نقاشی تا سینما و سفرنامه و … را شامل می‌شود. در مقالۀ «چند کلمه دربارۀ سهراب سپهری»
اینگونه می‌خوانیم: «سپهری شاعر و نقاش سال‌های هزار و سیصد و سی و چهل به بعد، کنام امنش را در درون خود می‌جوید و به
عنوان بخشی از نسل ناتوان و عاجز از ستیز با جهانی مغشوش و پویا و بی‌اعتنا، دعوای جایزۀ نوبل را وامی‌گذارد و به رفتار آب در
جویباری کوچک خیره می‌شود. او نشانه‌ای است از نسلی که چه در جدال و چه در گریز و چه در دریوزگی و چه در سعی در پیوستن به
جهان غرب یا شرق دور و چه در رجعت به اصل و یا به هر جای دیگری، درمانده است. مکانیسم پیچیدۀ این دستگاه غریب را درنمی‌یابد و
در مقابل این مکعب مستطیل ناشناخته ناتوان می‌ماند. از جدال می‌پرهیزد، می‌گریزد و در تنها جای آمنی که سراغ دارد، یعنی خلوت
امن خود پناه می‌گیرد». (ص ۸۴) در مقالۀ «خاستگاه کمال‌الملک» دربارۀ اهمیت هنر نقاشی کمال‌الملک آمده است: «کمال‌الملک در
حد یک نقاش جهانی و با در نظر داشتن معیارهای نقد هنری غربی (که ناچار باید در اینجا به کار رود، چون او خود به قصد اجرای نقاشی
غربی برخاسته بود) نقاش چندان معتبری نیست. نظایر کارهای او را هزاران هزار در قرن نوزدهم ساخته و روی هم انباشته‌اند…. آنچه
کمال‌الملک نزد خود یا در اروپا آموخت، شیوۀ کاربرد رنگ و روغن بود (در طراحی یا در آبرنگ، امتیاز چندانی ندارد). او دقت در پرداخت
لطیف قلم‌مو، ساخت‌وساز کامل و حقیقی، ایجاد سایه‌روشن مطلوب و خلق فضاهای لازم را تجربه کرد و از عهده برآمد. اصول و قوانین
علمی و فیزیکی نقاشی اروپایی را که کم داشت، بازآموخت و یاد گرفت …. شیوۀ مألوف کاربرد ظریف و پرداخت‌شدۀ ضربه‌های قلمش را
تا به آخر نگاه داشت و از این حیث پیرو نقاشان آکادمیکی چون انگر ماند و هیچ‌گاه به ضربه‌های غلیظ و قوی قلم‌موی استادانی چون
رامبراند و ولاسکز و روبنس و تی‌سین ـ در اواخر عمر ـ خو نکرد».

0/5 (0 دیدگاه)