توضیحات

                                                       کتاب همه چیز به فنا رفته

                                        معرفی کتاب همه چیز به فنا رفته

کتاب همه چیز به فنا رفته

مارک منسون در کتاب همه چیز به فنا رفته: هنر ظریف امیدواری، که در زمره پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز و آمازون قرار دارد، به مفاهیم و مسائلی می‌پردازد که در حال نابودی هستند و از نگرانی‌ها و اضطراب‌هایی سخن می‌گوید که در لایه‌های زیرین و پنهان زندگی‌های آدمی نفوذ کرده و از آن‌ها گریزی نیست.

درباره کتاب همه چیز به فنا رفته

اگر فکر می‌کنید که برای زندگی کردن به امید نیاز دارید و می‌خواهید دغدغه‌های ذهنی خود را در این مورد حل کنید، کتاب همه چیز به فنا رفته: هنر ظریف امیدواری می‌تواند در این مسیر همراه شما باشد.

اگر دقت کنید، همه آدم‌های این دوران در یک برهه جالب زندگی می‌کنند؛ از نظر مادی همه چیز به بهترین شکل ممکن است؛ انسان‌ها آزادتر، سالم‌تر و ثروتمندتر از هر کس دیگری در طول تاریخ بشریت هستند. با این حال به نظر می‌رسد همه چیز به طرز وحشتناک و جبران‌ناپذیری به سمت نابودی می‌رود؛ کره زمین در حال گرم شدن است، اقتصاد دولت‌ها مدام شکست می‌خورد و همه در شبکه‌های اجتماعی آزرده‌خاطر هستند. درواقع انسان‌های این نسل در لحظه‌ای از تاریخ قرار دارند که انواع فناوری، آموزش و ارتباطات در دسترس‌شان است اما باز هم احساس ناامیدی می‌کنند.

به نظرتان چه خبر است؟ اگر به دنبال جواب این سوال هستید، مارک منسون یکی افرادی است که می‌تواند نامی برای بیماری فعلی این دوران بگذارد و به رفع آن نیز کمک کند. او موفق شد با نوشتن کتاب همه چیز به فنا رفته در سال 2019 به یکی از نویسندگان پرفروش‌ نیویورک‌تایمز تبدیل شود.

درواقع او در این کتاب بخش‌های تاریک و پرنقص انسان‌ها را موشکافی می‌کند و با استفاده از یافته‌های روانشناختی و فلسفی پاسخی به مشکلات امروزی می‌دهد. منسون از خرد فیلسوفانی همچون افلاطون و نیجه استفاده کرده و دین، سیاست و دنیای مدرن را به چالش می‌کشد. همچنین این نویسنده آمریکایی رابطه میان انسان‌ها با پول، سرگرمی و اینترنت را بررسی می‌کند و تعاریف همیشگی از ایمان، سعادت، آزادی و امید را زیر سوال می‌برد.

در بخشی از کتاب همه چیز به فنا رفته می‌خوانیم

تصور کنید من با مشت بزنم توی صورت شما. بدون هیچ دلیلی. بدون هیچ توجیهی. خشونت مطلق!

احتمالاً واکنش غریزی شما این خواهد بود که به‌شکلی تلافی کنید. ممکن است این تلافی فیزیکی باشد: با مشت به صورت من بزنید. ممکن است کلامی باشد: یک مشت فحش رکیک و بدوبیراه نثارم کنید. ممکن است متمدنانه باشد: به پلیس یا مقام مسئول دیگری زنگ بزنید و از آن‌ها بخواهید مرا برای اهانت و ضرب‌وشتم شما مجازات کنند.

صرف‌نظر از واکنشی که نشان می‌دهید، قطعاً موجی از احساس بد و منفی به من حس خواهید کرد؛ البته حق هم دارید، واضح است که من آدم مزخرفی هستم. از همه‌چیز که بگذریم، این موضوع که من موجب درد شما شده‌ام، بدون هیچ توجیهی، بدون اینکه مستحق درد باشید، نوعی احساس بی‌عدالتی بین ما ایجاد می‌کند. نوعی شکاف اخلاقی بین ما باز می‌شود: این حس که یکی از ما ذاتاً محق و دیگری یک تکه آشغال ناچیز است.

درد سبب ایجاد شکاف اخلاقی می‌شود و این فقط بین آدم‌ها نیست. اگر یک سگ گازتان بگیرد، شما به‌طور غریزی او را مجازات می‌کنید. حتی اگر پای خودتان به پایۀ میز بخورد، شروع می‌کنید به بدوبیراه گفتن به میز! اگر سیل بیاید و خانۀ شما را ببرد، ابتدا ماتم می‌گیرید و بعد به زمین و زمان دشنام می‌دهید.

این‌ها شکاف‌های اخلاقی هستند. حسی که گویی اتفاق بدی افتاده است و شما یا دیگری مستحق این اتفاق نبوده‌اید. هر جایی که درد هست، نوعی حس ذاتی برتری یا حقارت هم هست و درد هم همیشه وجود دارد.

 

 

0/5 (0 دیدگاه)