توضیحات

                                   کتاب امشب کنار غزل های من بخواب

                         معرفی کتاب امشب کنار غزل های من بخواب

بن بست و جاده یکی می شود اگر رفتن بدون تو هم می شود سفر از ریشه ای که دواندم فراری ام ای لمس دست تو بر پیکرم تبر از عاشقان قسم خورده ام نپرس از من به جز تو ندارد کسی خبر مردن کنار تو آمرزش من است ای جمع مبهم آرامش و خطر بی تو چه نام و نشانی؟ چه حرمتی؟ بفروش نام مرا و مرا بخر یک تار موی پریشان بیاور و دنیای تیره و تار مرا ببر ب یتو نمی رسم و با تو می رسم بن بست و جاده یکی می شود مگر؟
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل میزند در راه هوشیاری خود مست می رود گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست می رود اول اگرچه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته است می رود گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست می رود اینجا یکی برای خودش حکم می دهد آن دیگری همیشه به پیوست می رود وای از غرور تازه به دوران رسیده ای وقتی میان طایفه ای پست می رود هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست تیریست بی نشانه که از شصت می رود بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند اما مسیر جاده به بن بست می رود
شهر از هجوم خاطره هایت به من پر است بعد از تو شهر از من دیوانه دلخور است از من که بین بود و عدم پرسه می زدم تو بودی و کنار خودم پرسه میزدم تو بودی و تمام غزل ها، ترانه ها من بودم و تمام ستم ها، بهانه ها من بودم و مجال شگفتی برای عشق تو بودی و تحمل سخت بهای عشق قلبم به خاطر تو مرا طرد کرده است می سوزد از کسی که تو را سرد کرده است از عشق رد شدی که من از ترس رد شوم دیگر نمی توانم از این درس رد شوم این بار آخر است برای خودم نه تو من پشت خط فاجعه عاشق شدم نه تو گرداب را درون خودت غرق می کنی تو با تمام حادثه ها فرق می کنی.
0/5 (0 دیدگاه)