توضیحات

                                                                               کتاب تجربه گرایان

                                                            معرفی کتاب تجربه گرایان

كتاب حاضر با اختصاص دادن هر فصل به يكي از اين فيلسوفان: فرانسيس بيكن، تامس هابز، پي ير گاساندي، جان لاك، جورج باركلي و ديويد هيوم رويكردهاي متنوع آنان به فلسفه را مورد آزمايش قرار مي دهد و از اين طريق به مطالعه ي تاريخ تجربه گرايي مي پردازد. همچنين با اختصاص دادن يكي از فصول به «انجمن سلطنتي لندن براي بهبود دانش طبيعي» به بررسي جنبه هاي اخلاقي و سياسي كار آنها و تاثيري كه انديشه شان بر فلسفه نوين قرن هفدهم و تفكر قرن بيستم داشته است، مي پردازد.

تركيب نه چندان آسان ماده گرايي و ناماده گرايي، كه در فلسفه هابز در ماده گرايي كامل حل شد، نزد باركلي در ناماده گرايي كاملي حل شد كه در آن خدا نقشي بسيار اساسي تر از آن دارد كه در نظر معيار قرن هفدهم داشت. او، با شروع از باور ضدهابزي معمول تر به خدايي نامادي يك قدم فراتر رفت و گفت كه اين همه آن چيزي است كه هست. او فرض كرد كه اين بايد حقيقتي باشد «بسيار نزديك و آشكار براي ذهن، حقيقتي كه هر انسان تنها نياز دارد چشمانش را باز كند تا [آن را] ببيند.» به گفته او، همه «اثاث زمين… همه آن اجسامي كه قاب قدرتمند اين جهان را مي سازند بدون [وجود] ذهني هيچ جوهري ندارند». اگر آنها «در ذهن من وجود ندارند يا ذهن هيچ روح آفريده شده ديگري، آنها يا بايد اصلا وجود نداشته باشند، یا در غير اين صورت قائم به ذهن روحي جاويد باشند».

یکی از مناقشات تاریخی بزرگ در فلسفه توصیفی بود که برتراند راسل برای ستیز ایدئولوژیکی میان عقل گرایان و تجربه گرایان برگزید، یعنی ستیز میان عقل و تجربه در مقام منابع شناخت و تصورات یا اندیشه ها. ولی ر. ا. وولهاوس در این تحقیق درباره تجربه گرایان چندان دل مشغول توجیه این برچسب های قراردادی در خصوص مطرح کردن اندیشه های فلسفی حاکم نیست و این اجازه را می دهد که آن اندیشه ها خود از جانب خویش سخن بگویند. نویسنده با قرار دادن فیلسوفان تجربه گرا در بستر فرهنگی معاصرشان رویکردهای متنوع آنان به فلسفه را می آزماید. او در وهله نخست بر روی شخصیتهای اصلی – بیکن، هابز، لاک، بارکلی و هیوم – تمرکز می کند اما از فیلسوف فرانسوی به ناحق مورد غفلت قرار گرفته، پی یر گاساندی نیز بحث می کند و فصلی را به “انجمن سلطنتی لندن برای بهبود دانش طبیعی” اختصاص میدهد که در دهه ۱۶۶۰ بنیاد شد. او، در حالی که بر روی سهم آنها در فلسفه نوین قرن هفدهم تمرکز می کند، که در وهله نخست به بحث از طبیعت شناخت و علم تجربی می پرداخت، جنبههای اخلاقی و سیاسی کار آنان را نیز برجسته می کند و بر اهمیت اندیشه های آنان برای تفکر قرن بیستم تأکید می ورزد.

 

 

0/5 (0 دیدگاه)