توضیحات

                                                                                     کتاب بزقاب

                                                                   معرفی کتاب بزقاب

مصطفی بیان داستان‌نویسی را از نوجوانی با مجله‌های «کیهان بچه ها» «سروش نوجوان» و… آغاز و سال‌های پس از آن نیز با نشریات مختلف مانند سروش جوان،جوانان امروز، پسران و دختران،                                                                                      کتاب بزقاب گلستانه و… ارتباط داشت. وی چندین داستان، مقاله ادبی و نقد داستان را در این نشریات به چاپ رسانده. برخی از داستان‌های این مجموعه، برگزیده نهمین دوره مسابقه داستان‌نویسی اطلاعات هفتگی، جشنواره ادبی بسیج قشم، جشنواره
ادبی یزد بوده و برخی از آنها به مرحله نهایی جشنواره‌های سراسری مانند داستان انقلاب و جشنواره سراسری شعر و داستان جوان سوره راه یافته است.

مجموعه اي از داستان هاي كوتاه برگزيده و خواندني كه در دوران انقلاب، جنگ و پس از جنگ جريان دارند و به موضوعات اجتماعي، سياسي و فرهنگي گوناگون مي پردازند. داستان پدري كه بعد از جنگ ديگر آن آدم سابق نشد، ماجرای جوان هنرمندي كه تصور مردم نسبت به شهردار شهرشان را بر روي يك مجسمه به تصوير مي كشد و…

مادر ديوانه شده بود و پدر از او ديوانه تر كه با همچنين خانمي مانده. وقتي سر و كله آن عكس پيدا شد، پدر و مادرم به ياد دوران جواني شان افتادند. گفتند اصلا از همان اولش نبايد اين جا مي مانديم. بايد مي رفتيم ديار خودمان. مادر زد زير گريه. هق هق مي كرد و پشت سر هم مي گفت: «چي به سر ما مياد!؟» منظورش ما سه نفر بوديم، داشت درباره آينده ما حرف مي زد. پدر گفت: «گريه نكن. بايد مدتي اينجا بمانيم و بيرون نرويم، شايد اوضاع تغيير كنه.» اما مادر يك ريز گريه مي كرد و پدر كنار راديو نشسته بود و مضطرب و نگران اخبار را گوش مي داد. مادر گفت: «شايد مارو به جرم خيانت دستگير كنند!» پدر مشت هايش را گره كرد و كوبيد توي ديوار: «كدوم خيانت!؟ ما نوكر آقا و خانم بوديم، بيست و پنج سال!» مادر، اشك هايش را پاك كرد و گفت: «نوكر بودن، خيانت نيست!؟»

 

0/5 (0 دیدگاه)