توضیحات

                                                                               کتاب بائودولینو

                                                                معرفی کتاب بائودولینو

امبرتو اکو پيش از آنکه داستان نويس باشد، انديشمند بزرگي در زمينه مباحث نظري سده هاي ميانه، نظريه پرداز و منتقد پست مدرنيسم، اسطوره شناس و به خصوص نشانه شناس است. نخستين رمانش را بسيار دير يعني وقتي سال هاي پاياني دهه چهلم
زندگي اش را پشت سر مي گذاشت، نوشت. موفقيت «نام گل سرخ» براي اکو شهرتي افزون دربرداشت، اما دغدغه يي ديگر او را رها
نمي کرد: «نام گل سرخ که به پايان رسيد از خودم پرسيدم که آيا اين رمان موردي استثنايي در زندگي من بوده يا مي توانم رماني
ديگر بنويسم؟» چهار رمان ديگر که پس از نام گل سرخ، از امبرتو اکو روانه بازارهاي کتاب شد، ضمن اينکه احتمالاً اين دغدغه اکو را کم
رنگ تر کرد، باعث تثبيت نام او به عنوان يک داستان نويس شد.

بائودولينو مانند بسياري ديگر از آثار پست مدرنيستي وجهي رمانس گونه دارد. فضاي تاريخي اين اثر نخستين نشانه يي است که ما را بدين سمت راهنمايي مي کند. «بائودولينو» مانند رمان ديگر اکو «نام گل سرخ» در قرون وسطي مي گذرد، اما به جز اين از بسياري
عناصر ديگر خاص رمانس نيز استفاده مي کند. رمان سراسر شرح سفرهاي دور و درازي است که بائودولينو ماجراجويانه پشت سر مي
گذارد.

آوریل سال 1204 میلادی است، و قسطنطنیه، پایتخت شکوهمند امپراتوری بیزانس به دست شهسواران جنگ چهارم صلیبی تاراج و سوزانده می‌شود. در گرماگرم کشتار و اغتشاش، بائودولینو، یکی از مقامات بلندپایهٔ دیوانی را از کشته شدن به دست صلیبیون نجات
می‌دهد و داستان خارق‌العادهٔ خود را برای او که مورخ نیز هست، بازمی‌گوید. بائودولینو روستازادهٔ اهل شمال ایتالیا استعداد فطری
بی‌نظیری در آموختن زبان‌های مختلف و دروغ گفتن دارد. هنگام کودکی به یک سرکردهٔ نظامی در بیشه‌ها برمی‌خورد و او را با هوش و
درایت خویش تحت تأثیر قرار می‌دهد. سرکردهٔ نظامی که خودِ امپراتور فردریک بارباروسا است، بائودولینو را به فرزندی می‌پذیرد و او را به
دانشگاه پاریس می‌فرستد؛ و آنجاست که او گروهی از دوستان بی‌باک و ماجراجو را گرد می‌آورد. این گروه سرخوش از اروپا، با
اسطوره‌های خویش ساخته عازم جستجوی کشیش یوحنا می‌شود، پادشاه و روحانی افسانه‌ای که بر قلمروی پهناور در شرق حکومت
می‌کند: سرزمینی وهم‌گونه با موجوداتی که چشمانشان بر شانه‌ها و دهانشان بر شکم‌هاست؛ سرزمین خواجه‌ها، تک‌شاخ‌ها،
دوشیزه‌های دلربا،… به دیگر سخن، اکوی داستان‌گو در اوج درخشش.

0/5 (0 دیدگاه)