توضیحات

                                                             کتاب آریا

                                                معرفی کتاب آریا

 کتاب آریا

موسی اکرمی

دکتر موسی اکرمی (متولد نهم خردادماه 1332، چقاسیاه، استان مرکزی)، دانش‌آموختۀ دو رشتۀ فیزیک و فلسفه، اینک، با مرتبۀ علمی «استاد تمامی»، عضو هیأت علمی دانشگاه است. او پیش از انقلاب، از اواخر تحصیلات دبیرستانی تا ‌سال‌های دانشجویی در رشتۀ فیزیک، به‌شدت دلبستۀ ادبیات و هنر بوده است، چنان که حتی ساخت دو فیلم (56 و 48 دقیقه‌یی) و دو سال مدیریت سینمای آزاد شیراز را در کارنامۀ خود دارد. پس از انقلاب نیز او، ضمن تحصیل و تدریس فیزیک و فلسفه، دلبستگی خود به هنر را حفظ کرده، چنان که علاوه بر ترجمه و تألیف آثاری در زمینۀ هنر، سال‌ها به تدریس دروسی در دورۀ دکتری فلسفۀ هنر پرداخته است.

زمینه‌های پژوهشی مورد علاقۀ اکرمی عبارتند از مابعدالطبیعه، (در سنت فلسفۀ تحلیلی)، فلسفۀ علم (به ویژه فلسفۀ فیزیک و فلسفۀ ریاضیات)، تاریخ علم، فلسفۀ هنر، فلسفۀ منطق، و فلسفۀ سیاسی.

اکرمی عضو هیأت تحریرۀ چند مجلۀ داخلی و بین المللی، و همچنین عضو چندین انجمن علمی داخلی و خارجی است. او برندۀ جایزۀ اول جشنوارۀ مطبوعات در سال 1375، و همچنین از برندگان گروهی کتاب سال 1376 است. پنجمین همایش سال جهانی اخترشناسی (سال جهانی نجوم، 1388/2009) زیر عنوان «جاودانه روشنای اندیشه و دانش»، به منظور تجلیل از سی سال کوشش آموزشی و پژوهشی اکرمی در زمینه‌های کیهان شناسی، اخترشناسی، و گاهشماری برگزار شده است.

اکرمی، علاوه بر تألیف یا ترجمۀ صدها مقاله، چندین کتاب در زمینه‌های علمی و فلسفی و هنری منتشر کرده که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: 1) از دم صبح ازل تا آخر شام ابد (تبیین کیهان‌شناختی آغاز و انجام جهان)، 2) واژه‌نامۀ کیهان شناسی، 3)کیهانشناسی افلاطون، 4) گاهشماری ایرانی، 5) کانت و مابعدالطبیعه، 6) درآمدی به فلسفۀ کیهان‌شناسی، 7) فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان، 8) پیدایش فلسفۀ علمی (ترجمه)، 9) درآمدی بر تحلیل فلسفی (ترجمه)، 10) لیبرالیسم سیاسی (ترجمه).

اینک اکرمی، پس از سال‌ها که از کوشش‌های نخستین او در داستان نویسی، فیلم‌نامه‌نویسی، و نمایشنامه‌نویسی می‌گذرد، نخستین رُمان بلند خود را منتشر می‌کند که طلیعه‌ئی برای طرح‌های او در داستان‌نویسی و انتشار آن‎ها است

گزیده ای از کتاب آریا :

آریا کراواتی را که کیانا برای او هدیه آورده است به یقه زده، روسری صورتی کیانا را همراه با روبان سفید بر گردن آویخته، و گل سرخ مصنوعی را از روبان جدا کرده و در جیب پیراهن، بر روی قلب، گذاشته است، و نشسته بر سکّوی انبار، تکیه داده بر کندولۀ‌ غلّه، یله در شیرۀ انگورِ رها بر سکّو و کف انبار، در خلسۀ سیر و سلوکی شگفت، خطاب به چهرۀ دل‌فروز کیانا، با چشمان زیبایش، بازتابیده در چشمان مینیاتور تجویدی و مینیاتور لیلیِ مانی (موسی) جمالی، نشسته بر چهرۀ ”لا دونّا ولاتا”ی رافائل، در لباسی صورتی، با یقه‌ئی از سوزن‌دوزی بلوچی و تاجی از شانزده مروارید سپید، می‌گوید تو از من و برای منی کیانا! من از تو و برای تواَم کیانا! باید به دستت بیاورم کیانا! باید به دستم بیاوری کیانا! به دستت می‌آورم! به دستم می‌آوری! همدیگر را به دست آورده‌ایم کیانا! … در تعبیر خواب من و تحقق خواستۀ میرزا بهمن از پس رنج‌های بسیارِ روح. پری کوچک غمگین من! … شاهزاده خانم دلیرِ سفرهای اُدیسه‌یی من. … منتظرم بمان! … پنلوپه‌ام! آندرومدایم! ژولیتم! اوفلیایم! شارلوتم! …

نه! …کیانایم! لیلایم! تهمینه‌ام! منیژه‌ام! … عصارۀ همۀ زیبایی‌های جسم و روح دختران عاشق و الهامبخش ننه دریای تاریخ برای پسر عمو صحرائی چون من! کیانایم! …

 

 

 

0/5 (0 دیدگاه)