توضیحات

                                  کتاب آنتونیو نگری (مدرنیته و انبوه خلق)

                      معرفی کتاب آنتونیو نگری (مدرنیته و انبوه خلق)

کتاب آنتونیو نگری: مدرنیته و انبوه خلق نوشتۀ تیموتی اس مورفی ترجمۀ فواد حبیبی

گزیده ای از متن   کتاب آنتونیو نگری

فصل 1
تونی نگری کیست و چرا آن حرف‌های وحشتناک را
درباره‏اش می‌زنند؟

آنتونیو نگری ، فیلسوف و نظریه‏پرداز سیاسی ایتالیایی، از دهۀ 1960 به سبب ایده‏ها و فعالیت‏هایش به‏تناوب مورد ستایش و ناسزا قرار گرفته است. برخی وی را در درجۀ نخست مبارزی می‏دانند که سویۀ شورشی سیاست مارکسیستی را علیه سازشکاری‏های انتخاباتی احزاب چپ رسمی موجود در ایتالیا جانی تازه بخشید _ یک تهییج‏گر که توجیه و دفاعی را برای خشونت انقلابی فراهم کرد و، به قول مخالفانش، دلیل منطقی ‏سربسته‏ای را برای تروریسم. شماری دیگر مهم‌ترین آثار او را تحلیل فلسفی قدرت و سوبژکتیویته در مدرنیته و پست‏مدرنیته قلمداد می‏کنند، تحلیلی که پروبلماتیک پساساختارگرایانه‏ای را بسط می‏دهد که میشل فوکو، ژیل دلوز و فلیکس‌گتاری پیش کشیده‏اند. وانگهی، نگری نیز همانند اسلاف جنجالی خویش گاه به محروم کردن سوژه‏ها از عاملیتی متهم می‏شود که برای تحقق‏بخشی به دگرگونی‏هایی که از آنها پشتیبانی می‏کند، ضروری است. اگرچه هر دو چشم‏انداز مزبور حاوی حقایقی چند هستند، وقتی به مرتبۀ پیش‏فرض‏های ایدئولوژیک انتزاعی تنزل می‏یابند، در نهایت به چشم‏اندازهایی مانعه‌الجمع بدل می‏شوند. اما پارادوکسی که کنار هم قرار دادن آنها باعث می‌شود آموزنده است. چه‏بسا تغییری در چشم‏انداز بتواند به ما در سوا کردن حقایق از داعیه‏های کاذب و مشاهده و درک روشن‏تر نگری ، در امتداد طیف کاملی از دستاوردهای فکری و عملی‏اش، یاری برساند. برای نیل به این مهم باید آغوش خود را به روی تناقض، آنتاگونیسم و پارادوکس بگشاییم، همانند خود نگری  در سرتاسر حیات پرآشوبش.(1)

مبارز و استاد

آنتونیو نگری  __ که نزد رفقایش معروف به «تونی» است __ به تاریخ اول اوت 1933 در شهر پادووای ایتالیا چشم به جهان گشود، یک دژ سنتی جناح راست که او بعدها در همان‏جا به دانشگاه رفت و برای بیش از دو دهه در دانشگاه مزبور به تدریس پرداخت. فاشیست‏ها در سال 1936 پدر نگری  را، که به تأسیس حزب کمونیست در بولونیا کمک کرده بود، به قتل رساندند و برادر بزرگ‌ترش نیز در جریان عملیاتی به سال 1943 کشته شد. او را مادرش که معلم مقطع ابتدایی بود و شوهر خواهر بزرگ‌ترش که یک پارتیزان کمونیست اهل ترنتو بود بزرگ کردند. نگری  پس از جنگ برای مطالعۀ فلسفه به دانشگاه پادووا پا گذاشت؛ او، به موجب نبوغ فکری‏اش، به‏سرعت در مقام سردبیر نشریۀ دانشگاه با نام رفیق (II BO) و همچنین سرپرست دانشجویی گروه عمل جوانان کاتولیک ایتالیایی[1] قرار می‌گیرد، جایی که با اومبرتو اکو، جیانی واتیمو و دیگر روشنفکران جوان کاتولیک چپ آشنا شد. در خلال سال دومِ دانشگاه مدتی را در یکی از کیبوتص‏های اسرائیلی (اجتماعات روستایی [اشتراکی]) به سر برد و تجربۀ دست‏اولی از سازماندهی و کار گروهی به دست آورد، و پس از آن گروه عمل (GIAC) را ترک گفت. بهره‏مند شدن از بورس تحصیلی برای مطالعه در اکول نورمال سوپریور در پاریس، و دانشگاه‏های آکسفورد، توبینگن و مونیخ شناخت دست‏اولی از تفکر معاصر فرانسوی، انگلیسی و آلمانی را برای وی فراهم ساخت. نگری  زمانی که دورۀ دکترای خودش را در سال 1958 با رساله‏ای در باب تاریخی‏گری آلمانی و پیش‏نویسی از کتاب دولت و حق نزد هگل جوان[2]، که در همان سال منتشر شد، به پایان رساند، پیشاپیش به مدت دو سال بر منصب استادی علوم سیاسی دانشگاه پادووا تکیه زده بود. حوزۀ تخصص وی «آموزۀ دولت» نام داشت، رشته‏ای ایتالیایی که تا حد بسیار زیادی متناظر با رشتۀ فلسفۀ حقوق در دنیای انگلو _ امریکن بود، رشته‏ای که به‏طرز کنایه‏آمیزی، با توجه به تعلقات مارکسیستیِ نگری ، در زمان نفوذ فاشیسم تأسیس شده بود. نگری در سال 1959 کتابی راجع به تاریخی‏گری نزد ویلهلم دیلتای و فردریش ماینکه منتشر کرد، و در ادامه ترجمه‏ای را از نوشته‏های اولیه هگل  دربارۀ فلسفۀ حقوق و کتابی را دربارۀ دانش حقوقی کانتی در سال 1962 به چاپ رساند. او در سال 1966 مدیر گروه رشتۀ آموزۀ دولت شد و سال بعد به مقام ریاست انستیتوی علوم سیاسی دانشگاه رسید، یعنی درست در زمان خیزش اعتصاب‏ها، تظاهرات، و اشغال مکان‏های رسمی از سوی دانشجویان که طی دو سال آینده ایتالیا و کل جهان را درنوردید. نگری  همچنین در طول دهۀ 1970 به استخدام مرکز ایتالیایی پژوهش‏های ملی درآمد و برای هدایت تحقیقات یا تدریس به دانشگاه آزاد برلین[3]، دانشگاه فرایبورگ، دانشگاه پاریس و، از همه نام‏آورتر، به اکول نورمال سوپریور، به دعوت لویی آلتوسر، دعوت شد.

نگری ، به موازات حرفۀ آکادمیک ممتاز خویش، با عناصر دگراندیش در جامعۀ ایتالیا به‏طور پیوسته در پیوند بوده است. او در سال 1958 به حزب سوسیالیست ایتالیا پیوست و به لحاظ فکری و سازمانی در حلقه‏های حزبی به فعالیت پرداخت، جایی که در مقام مشاوری محلی ایفای نقش می‏کرد و به‏طور منظم برای نشریۀ سوسیالیستیProgresso Veneto  مطلب می‏نوشت. او در دهه‏های شصت و هفتاد به تأسیس و ادارۀ چهار نشریۀ کلیدی چپ فراپارلمانی یاری رساند __ یادداشت‏های سرخ (Quaderni rossi، 1960-1961)، طبقۀ کارگر (Classe operaia، 1963-1966)، برنامۀ متقابل (Contropiano، 1967-1968)، و سرخ (Rosso، 1973-1979) __ نشریاتی که بسیاری از مهم‌ترین متفکران ایتالیایی را گرد هم می‏آورد، از جمله ماسیمو کاچیاری[4]، رانی‏یه‏رو پانزی‏یه‏ری[5]، ماریو ترونتی[6]، و مانفردو تافوری[7].(2) نگری  در سال 1963 همراه با همسرش پائولا مئو[8] و ماسیمو کاچیاری (که بعداً در مقام یک چپگرا بر مسند شهرداری شهر ونیز تکیه زد) یک گروه مطالعاتی از کارگران کارخانۀ پورتو مارگرا[9] __ بزرگ‌ترین مجموعۀ پتروشیمی در ایتالیا، در مجاورت شهر ونیز __ را حول مطالعۀ سرمایه سازماندهی کرد. نگری  و خانواده‏اش (از جمله دختری که در 1964 به دنیا آمد و پسری که در 1967 متولد شد) در ونیز زندگی می‏کردند، که این امر به وی اجازه می‏داد تا آزادانه میان محیط فرهنگی پرجنب‏وجوش شهر، دنیای آکادمیک دانشگاه پادووا، که فقط پنجاه کیلومتر با محل سکونتش فاصله داشت، و محیط صنعتی کارخانۀ پورتو مارگرا در رفت و آمد باشد. پس از اینکه پانزی‏یه‌ری در دوران کار در نشریۀ یادداشت‏های سرخ او را به مطالعۀ آثار مارکس ترغیب کرد، پژوهش‏های نگری  از مطالعات علمی در حوزۀ فلسفۀ حقوق، که شغل دانشگاهی‏اش بر آن استوار بود، به سوی مداخلات و تحلیل‏های مستقیماً سیاسی‏تر تغییر مسیر یافت. این تغییر در ابتدا خودش را در هیئت انجام تحلیل‏هایی برای گروه‏های مستقل کوچکی در میان جنبش کارگری نشان داد و هدف از آن شناسایی الگوهای ابداعی مبارزۀ کارگری بود. نگری  در همین اثنا تعداد معدودی کتب دانش‏پژوهانه نیز منتشر ساخت، از جمله دکارت سیاسی (Negri 1970b)، تا موقعیتش را در دانشگاه حفظ کند. با وجود این، بخش زیادی از انرژی وی صرف فعالیت سیاسی مستقیم می‌شد.

0/5 (0 دیدگاه)