توضیحات

                                                                    کتاب مسیری باریک به ژرفای شمال

                                              معرفی کتاب مسیری باریک به ژرفای شمال

این کتاب جایزه‌ی بوکر 2014 را برای فلاناگان به‌ارمغان آورد. داستان این رمان که از یک تجربه شخصی و خانواده‌گی نشات می‌گیرد، روایتی‌ست انسانی از تجربیات خوب و بد انسانهای غربی و شرقی در جدال‌های خون‌بار قرن پیش.

فلاناگان ۱۲ سال برای نوشتن این رمان وقت گذاشت و بعد از پنج‌بار بازنویسی رمان طی این مدت توانست شیوه‌ی موردنظر خودش را انتخاب کند. اما نویسنده این کتاب خود ازعان می‌کند که نوشتن این رمان را پیش از آنکه ناشی از رنج نگارش و فن‌نویسندگی بداند فلسفه و ایده نگارش رمانش را مدیون پدری‌ست که در زمان پایان نگارش نسخه اصلی رمان درگذشت.

پدر وی از جمله سربازانی بود که در جنگ جهانی توسط ارتش ژاپن دستگیر و زندانی شد. در آن مقطع رسم برآن بود که به دلیل کمبود منابع درآمدی و هزینه‌های بالای جنگ از زندانیان و مجرمان برای انجام طرح‌های عمرانی به عنوان کارگران بدون جیره و مواجب استفاده می‌کردند. پدر ریچارد نیز به همین مصیبت گرفتار شد و برای تکمیل یک خط آهن (موسوم به ریل‌های مرگ) در مسیر تایلند تا برمه به بیگاری گرفته شد. و اینجا درست همانجایی‌ست که داستان رمان ریچارد فلاناگان آغاز می‌شود. و موضوع محوری آن بر اساس رابطه‌ی عاشقانه‌ای‌ست که در حین انجام این پروژه‌ی عمرانی شکل می‌گیرد.

در این رمان، با بی‌عدالتی‌های زمان جنگ و بدتر از آن، با بی‌عدالتی‌های پس از جنگ آشنا می‌شوید و مشاهده می‌کنید که چگونه

یک ضد قهرمان، تبدیل به یک قهرمان و یک قهرمان واقعی، براحتی به دست فراموشی سپرده می‌شود. این کتاب، ترکیبی از عشق و
بی‌رحمی، دلبستگی و نفرت، امید و سرخوردگی است

.
بد نیست بدانید که سرگذشت آن جراح، در واقع به نوعی داستان پدر نویسنده است. نوشتن این کتاب، بیش از 12 سال طول کشید

و عجیب اینکه درست در روزی که نگارش این کتاب پایان یافت، پدر ریچارد فلاناگان نیز فوت کرد و صد البته، این واقعیت، با تخیلات تلخ
و شیرین نویسنده درهم آمیخته است. شخصیت‌های داستان، گویی با پیشرفت داستان، شکل می‌گیرند و تکامل می‌یابند. داستان
،
می‌تواند در هر دوره‌ای رخ دهد و می‌تواند بیان سرنوشت آدم‌هایی باشد که زندگی، بی‌عدالتی و خودخواهی عده‌ای آنها را له و

لگدکوب می‌کند، بدون اینکه چند روز بعد، کسی اصلاً آنها را به خاطر آورد. داستان، می‌تواند بیان سرنوشت انسان‌هایی باشد که

ناخواسته گرفتار ناملایمات زندگی می‌شوند، بدون اینکه توان رهایی از آن را بیابند و سرانجام در آن منجلاب نابود می‌شوند و بدتر از

همه اینکه اصلاً ندانند به چه جرمی مجازات می‌شوند یا به خاطر چه کسی تاوان می‌دهند. داستان، می‌تواند سرگذشت عاشقی
باشد که کاملاً تصادفی عاشق می‌شود، بدون‌ اینکه ابتدا بداند دل به که بسته و سپس آن را از دست بدهد، بدون‌ اینکه بداند چرا.

.

.

.

.

0/5 (0 دیدگاه)