توضیحات

                                      کتاب نولیبرالیسم و الگوهای نوسازی در کشورهای مسلمان

                       معرفی کتاب نولیبرالیسم و الگوهای نوسازی در کشورهای مسلمان

درباره کتاب نولیبرالیسم و الگوهای نوسازی در کشورهای مسلمان:

اکثر نظریه پردازان توسعه بر نقش حیاتی دولت در فرآیند توسعه تأکید دارند یعنی صرف نظر از هر استراتژی برای توسعه و الگوهای لیبرالی یا غیرلیبرالی از مدل نوسازی، سه مسئله را پیرامون ماهیت عملکرد دولت‌ها دارای اهمیت می‌دانند: ساختار، جهت گیری و بستری که دولت در آن عمل می‌کند. علت توسعه نیافتگی بسیاری از کشورها فارغ از ایدئولوژی استخدام شده، نه دخالت دولت یا عدم دخالت آن در اقتصاد بلکه کیفیت پایین حکومت داری و بستر سیاسی اجتماعی عمل دولت است.

دولت‌هایی که از قدرت استقلال طبقاتی و توانایی‌های دیوان سالارانه بالا برخوردارند قادرند که مسیر توسعه کشور را به سمت و سوی بهتری متمایل کنند. از این جهت طرح مبحث جایگاه دولت در تحول صنعتی، در مجامع آکادمیک و سیاست گذاری بین المللی جایگاه رفیعی دارد. بحث كتاب حاضر در خصوص نقش دولت در شتاب بخشی به پروژه توسعه کشور است و اینکه استخدام نظریه‌هایی که قادرند مسیر پیشرفت را به سمت و سوی خاصی هدایت کنند؛ چگونه تحت تأثیر عملکرد دولت‌ها، خروجی‌های متفاوتی را نشان می‌دهند.

در این جا نوع رابطه دولت با گروه‌های اجتماعی و طبقات مختلف و جایگاه تکنولوژی‌های پیشرفته در حوزه اقتصادی، اهمیت مبنایی دارد. اینکه کدام دولت‌ها و با چه ساختار درونی و یا رابطه بیرونی با گروه‌های اجتماعی و فضای بین المللی می‌توانند این تحول را شدت ببخشند اهمیت زیادی را نشان می‌دهد. طی دهه‌های گذشته شاهد بازنگری در نقش دولت در فعالیت‌های اقتصادی بوده‌ایم.

قسمتی از کتاب نولیبرالیسم و الگوهای نوسازی در کشورهای مسلمان:

 ليبراليسم هرگز فلسفه سیاسی یا ایدئولوژی متشکل از آراء و عقاید همگن و یکپارچه نبوده و از این رو به سختی می‌توان تعریفی جامع از درون این عقاید متعارض به دست آورد. با این حال از دو نوع لیبرالیسم می‌توان یاد کرد: لیبرالیسم کلاسیک و لیبرالیسم مدرن که تمایز میان دو نسل از اندیشمندان لیبرال و در نتیجه دو رویکرد یا دوره تاریخی لیبرالیسم را نشان می‌دهد.

لیبرالیسم کلاسیک که خاستگاه نظری آن را باید در اندیشه لاک، آدام اسمیت و هایک جستجو کرد، بر مفاهیم دولت حداقل، بازار آزاد و مالکیت خصوصی استوار است. در مقابل لیبرالیسم مدرن یا جدید که گرین، هابها وس، بوریج و رالرز از برجسته ترین نمایندگان فکری آن به شمار می روند متمایل به حضور فعال دولت در حیات اقتصادی اجتماعی جامعه با فرض ایجاد برابری بیشتری هستند.

لیبرالیسم کلاسیک با تکیه بر اصول بنیادین آزاد گذاری، برآمده از اندیشه اقتصاددان کلاسیک آدام اسمیت در حوزه ی اقتصاد سیاسی، الگویی از رابطه فرد با دولت را ارائه می دهد که امروزه به شكل رادیکال در قالب نولیبرالیسم احیا شده است. با وجود اختلاف و گستردگی دیدگاه ها وجه مشترک تمام اندیشه های لیبرال از هر طیف، اصول فردگرایی، برابری خواهی، جهان شمولی و بهبود گرایی در میان آنها مشترک است که صرف نظر از گرایشات آنها برداشت معینی از انسان و جامعه را در بردارد.

در واقع لیبرالیسم در بردارنده مجموعه ای از تئوری های سیاسی است که در درجه اول، بر آزادی فرد اصراری می ورزند و پس از آن بر حضور محتاطانه و با ملاحظه قدرت در جامعه، همراه با قید محدودیتی برآمده از به رسمیت شناختن حقوق و آزادی های بنیادین برای فرد. از این رو لیبرالیسم برنامه یا ایدئولوژی سیاسی است که برجسته ترین هدف آن، انتشار و تعمیق دموکراسی، حکومت محدود، آزادی های فردی و حقوقی بشر بنیادین است.

ليبرالیسم اساسا حاصل تحولات عظیمی است که در پی رنسانس، نهضت پروتستانتيزم و عصر روشنگری به وقوع پیوست و به رهایی فرد از کلیه قيود اجتماعی، مذهبی، سیاسی، اومانیسم و فردگرایی، عقل گرایی و سکولاریزم انجامید.

0/5 (0 دیدگاه)