توضیحات

                                  کتاب موسولینی،آکتور کبیر (روانکاوی یک دیکتاتور)

                معرفی کتاب موسولینی،آکتور کبیر (روانکاوی یک دیکتاتور)

درباره کتاب موسولینی، آکتورِ کبیر

 

کتاب پیش رو یک اثر روان‌شناسانه و هم‌زمان سیاسی است که به یکی از مردان سرشناس اما بدنام تاریخ اختصاص یافته است. موسولینی، مردی که جنایاتی غیرانسانی را مرتکب شد و بااین‌حال نامزد جایزه‌ی صلح نوبل شد. نام موسولینی با فاشیسم گره خورده است و او هرچند اقداماتی شرورانه مرتکب شد، اما در مسیری که پیش گرفته بود با موفقیت پیش رفت.

در روند اسطوره‌سازی از شخصیت موسولینی محصلی پرسیده بود: ” چگونه قدرت را کسب کردند؟” دیگری پاسخ‌داده بود: ” از بس مطالعه می‌کردند. هرگز نمی‌خوابیدند. هر ده دقیقه یک‌بار پلک‌ها را بازوبسته می‌کردند و باز مثل دسته‌گل سرکارشان می‌رفتند. ماندولین هم می‌زدند! ”
زمانی که مخالفانش می‌کوشیدند به مدد اطلاع‌رسانی شهری مانع فرهنگی برای پیروزی او دست‌وپا کنند، آن فرزند خلف کلیسا زیرپیراهنی چرک و پاره‌پوره به تن کرد، روی تراکتور پرید و جهت خشک‌کردن برنج‌زارهای منطقه‌ی ورچلی و مبارزه با آفتِ پشه، گازش را گرفته بود. چند میلیون روستایی را به سوی پیراهن‌های سیاه فاشیسم کشید!

بخشی از کتاب موسولینی، آکتورِ کبیر

در سرزمین‌هایی که رعایت دموکراسی پارلمانی و لیبرالیسم براساس «بخر و بفروش» یا «تجارت تجارت است» ضعیف عمل می‌کند و کیمیاگری مدیریت و شعبده‌ها و اطوارش و القاب دهن‌پرکن دانشگاهی‌اش، فرارهای مالیاتی و اختلاس‌‌هایش و انضمام لق‌لقوی حیات ملی‌اش به حیله و مکر و فریب درنشسته است، این سرزمین‌ها در حیات سیاسی خود جاذبه‌ای هم به‌سوی فاشیسم ایتالیایی پیدا خواهند کرد؛ جاذبه‌ای در غایت همدلی، پرجنب‌وجوش و احساساتی و مردم‌شمول. عصری که ما در آن زیست می‌کنیم عصر دیکتاتورهاست. پیوْسودسکی در لهستان، استالین در روسیه، هورتی در مجارستان، آتاتورک در ترکیه، ریوِرا در اسپانیا و هیتلر در آلمان هشت سوی تحکم را قبضه کرده‌اند. اما هیچ‌یک از آنها را نمی‌توان با شخصیت هماننددرمان و هومئوپاتیک موسولینی مقایسه کرد، نه حتی با هر شخص مبتلا به تاردیو که بسیاری از فرانسوی‌های طبقۀ متوسط و خرده‌بورژوا آرزویش را دارند. آنتی‌فاشیست‌های ایتالیایی با آگاهی از این امواج مرید و مرادی که دیکتاتورِ رم در خارج از مرزها به‌مدد وسایل ارتباط‌جمعی و چاپ کسب کرده است، راهی جز اغراق و مبالغه ندارند و مجبورند این اسطوره را نفی کنند و به شلاق نقدی جانانه بکشند و او را حسابی لجن‌مال کنند. نه‌تنها باید شخصیت بادکرده‌اش را بی‌مقدار کنند و به هدایتگر پوچی‌ها تنزلش دهند، بلکه باید او را هیولای آدم‌خوار سیاسی معرفی کنند. این عمل شاید گاهی پروپاگاندا و شعاری تصنعی جلوه کند، اما بیشتر استقامتی غریزی و بدیهه‌خوانی‌ای به‌غایت از درونه‌های متضاد و نامتجانس با فاشیسم است. در چنین حالتی است که گوینده غرق میزان حقیقت‌های موردبحث است و باید آنها را به هر طریقی شرح دهد.
0/5 (0 دیدگاه)