توضیحات

                                  کتاب صد ساعت با فیدل (زندگی و خاطرات فیدل کاسترو)

              معرفی کتاب صد ساعت با فیدل (زندگی و خاطرات فیدل کاسترو)

لحظاتی پیش از اینکه کتاب حاضر انتشار یابد، فیدل کاسترو رهبر کوبا از قدرت کناره گیری و به احتمال زیاد زمام امور به برادرش رائول واگذار خواهد شد. او در مصاحبه خود تأکید کرده بود که هنگامی چنین تصمیمی می گیرد که احساس کند دیگر توان کار کردن همچون گذشته را ندارد. محبوبترین چهر کوبا، دست کم از نظر مردم آن کشور، مقتدرانه در حیاط خلوت ایالات متحده آمریکا، با همه دشواریها، اتهامات و نامرادیهایی که برای او و سرزمینش تدارک دیده بودند، چنان در برابر امپریالیسم ایستاد که هیچ قدرتی جرأت تجاوز یا قابله با او را نداشت، و اگر داشت، نصیبی جز شکست نبرد.

پنجمین و در عین حال مفصل ترین مصاحبه فیدل کاسترو، جامع ترین نیز به حساب می آید. او تاریخ زنده قرن بیستم و دهه نخست سده بیست و یکم است. آنچه در این کتاب مطرح می شود، به نوعی می تواند تاریخ جهان در یکصد سال اخیر باشد و بسیاری از ابهانماتی را که امپریالیسم خبری مانع انتشار آنها می شدند، برطرف سازد.

گزیده ای از کتاب صد ساعت با فیدل (زندگی و خاطرات فیدل کاسترو)

من روز چهارم نوامبر سال 1945 وارد دانشگاه شدم. توانستم سال ششم را با موفقیت بگذرانم و برای سال هفتم وارد کالج شوم. سپس به هاوانا رفتم. مادرم امکانات تحصیلی و هزینه رفت و آمد مرا تأمین می کرد. این گونه شد که پس از دریافت دیپلم، به دانشگاه بروم. احتمالاً من بهتر از همه بچه های محروم آن زمان بودم، زیرا تقریباً هیچ کدام از آنها به کلاس ششم نرسید، یا هیچ کدام دوره دوم متوسطه را به پایان نرساند، و هیچ کدام به دانشگاه وارد نشد. کسی که موفق نمی شد دوره دوم متوسطه را بگذراند، نمی توانست به دانشگاه برود؛ کسی که فرزند دهقان یا فرزند کارگر بود که در مرکز تولید نیشکر زندگی می کرد، نمی توانست به دوره دوم متوسطه برسد، چه رسد به دانشگاه.

0/5 (0 دیدگاه)