توضیحات

                                                                          کتاب بوی باران و تندر

                                                   معرفی کتاب بوی باران و تندر

یک بعدازظهر زیبای تابستانی، جودی لیندر، یک معلم انگلیسی جوان، از دیدن سه عمویش که پیکاپ‌هایشان را جلوی خانه والدینش پارک می‌کنند عصبانی می‌شود.
این سه خبر تکان دهنده‌ای را به همراه دارند: مردی که به قتل پدر جودی محکوم شده بود از زندان آزاد می‌شود و به شهر کوچک رز، کانزاس باز می‌گردد.

۲۶ سال از آن شب طوفانی می‌گذرد که پدر جودی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد و مادرش ناپدید شد، فرضاً مرده است. نه آغوش محافظتی عموهای جودی و نه پناهگاه امن مزرعه پدربزرگ و مادربزرگش نتوانست درد ناشی از بیلی کرازبی را در آن شب از بین ببرد. اکنون بیلی به لطف تلاش‌های پسرش، کولین، وکیلی که بیشتر عمر خود را صرف اثبات بی‌گناهی پدرش کرده است، محاکمه جدیدی دریافت کرده است.

قسمتی از کتاب بوی باران و تندر

جودی لیندر تا بیست و شش سالگی نمی‌دانست خوشبختی چیست و چه رنگ و بویی دارد.

گویا از این که به یاد لحظاتی سرشار از خوشبختی در زندگی بیفتد، بیزار بود چون با یادآوری آنها، انگار نمک به زخمش می‌پاشیدند و جز بد و بیراه گفتن بدان لحظات چیز دیگری را بر زبان جاری نمی‌ساخت؛ با این حال راه گریزی نداشت زیرا این جا «رز» در قلب «کانزاس» بود. سال گذشته در چند مایلی محل اقامتش سه نفر از اهالی به ضرب صاعقه‌ای از طوفان در جا کشته شده بودند. غیرباور بود اما، هجوم طوفان، زمین را را زیرورو می‌کرد در حالی که خورشید چون همیشه در قلب آسمان می‌درخشید! زمستان همواره با شبیخون توفان سای بارش تگرگ سپری می‌شد.

0/5 (0 دیدگاه)