توضیحات

                                                                                          کتاب لیلا                                                         

                                                                               معرفی کتاب لیلا

                                             مروری بر کتاب لیلا

مجموعه داستان کوتاه «لیلا» نوشتۀ سما بابایی متشکل از هفت داستان کوتاه زنانه است. داستان‌هایی که بدون استثنا از دغدغه‌های زنانه گفته‌اند. از دغدغه‌هایی که همگی از رنج و جفا برخاسته‌اند. بعد از اتمام این مجموعه داستان، خواننده وقتی کتاب را می‌بندد شاید زیر لب زمزمه کند که آیا زنان هیچ دلخوشی در زندگی ندارند؟ این همه غصه‌های زنانه و آلام تمام‌نشدنی از کجا سرچشمه ‌می‌گیرد؟ آیا وقت آن نرسیده که زنان برای کم‌کردن رنج خودشان دست‌به‌کار و وارد ماجرای زندگی شوند؟

در فهرست کتاب لیلا با نگاهی به عناوین داستان و نام‌های زنانه‌ای که انتخاب شده، خودبه‌خود ذهن خواننده جهت مشخص را پیدا خواهد کرد. عناوین داستان‌ها، نام‌های زنانه‌ای است که ساده انتخاب شده‌اند؛ به ترتیب: لیلا، سیمین، دیبا، لیموترش، یاسمین، بیتا، نازنین با واکاوی هشت مکالمه تلفنی.

اولین داستان کوتاه با عنوان «لیلا»، یک تک‌گویی نمایشی است. در هر قسمت شخصیتی وارد شده، روایت خود را می‌گوید و از صحنۀ داستان خارج می‌شود. قسمت‌ها مانند پازل به هم وصل می‌شوند تا تصویر پایانی داستان کامل شود. حالِ هیچ‌کدام از شخصیت‌های داستان خوب نیست. انگار نشسته‌اند و با خودشان حرف می‌زنند. پرحرفی می‌کنند. نسبت به محیط اطرافشان واکنش نشان می‌دهند و داستان قصه را پیش می‌برند. تجارب درونی و عاطفی هر شخصیت به طور غیرمستقیم بیان می‌شود و خواننده به لایه‌های زیرین ذهن آنها دست پیدا می‌کند. شروع داستان «لیلا» با تک‌گویی نسبتاً طولانی شخصیت فرعی داستان آغاز می‌شود که همراه با معرفی شخصیت اصلی و زمینه‌سازی برای کنش اصلی داستان و پرچانگی دربارۀ آن است. در شروع گیج‌کنندۀ داستان، اولین نشانه‌های بحران برای خواننده بیان‌ شده‌ است. بحرانی که در ادامۀ ماجرا، کنش اصلی را به همراه دارد. شروعی که کش‌دار به نظر می‌رسد. در هر پاراگراف و تک‌گویی طولانیِ هر یک از شخصیت‌های میانجی، کشمکش و درگیری ذهنی به وضوح بیان شده و نویسنده توانسته به خوبی از عهدۀ نشان‌دادن ذهن آشفته‌ و پردغدغۀ هر کدام بربیاید. حوادث و شخصیت‌ها با تعلیق درون خود، خواننده را به دنبال قصۀ پرگره می‌کشانند تا به علت وقوع و سررشتۀ اصلی داستان برسند. موقعیت زمانی و مکانی در داستان نامشخص و به‌هم‌ریخته ‌است. توصیف کاملی از پس‌زمینۀ داستان بیان نشده و بین زمان و نظم حوادث، هماهنگی وجود ندارد. هر شخصیت انسانی وارد معرکۀ پرآشوب داستان می‌شود و قصه را از نقطه‌نظر ذهن خود در دست گرفته، پیش‌می‌برد. هر تک‌گویی طولانی در تکمیل لایه‌های پنهان شخصیت اصلی و ارتباط آن دو مؤثر است. نویسنده در پرداخت شخصیت‌ها موفق بوده و تصاویر واضحی از فرهنگ و خصوصیات هر کدام به دست داده و حس تناقض و کشمکش درونی هرکدام به درستی بیان شده است. پایان‌بندی داستان، خواننده را در شوکی عمیق می‌گذارد. داستان پایان می‌پذیرد در حالیکه گره کور آن همچنان باقی مانده ‌است.

داستان دوم «سیمین» با چند دیالوگ پر کشمکش و ریتمی تند شروع می‌شود. ناگهان در انتهای صفحۀ اول موقعیت زمانی و مکانی عوض ‌می‌شود و راوی سوم شخصِ آغازگرِ داستان به اول شخص تغییر می‌کند. من راوی در فضای یک درمانگاه ادامۀ داستان را به دست می‌گیرد؛ فضایی که به خوبی به تصویر کشیده ‌شده ‌است. خواننده با راوی همگام می‌شود و از درمانگاه به عرض خیابان قدم می‌گذارد. زمان در داستان در رفت‌و‌آمد است و موقعیت زمانی به خوبی مشخص نیست. در پایان‌بندی، داستان، بدون ادامه در چند بیت شعر و صحنه‎‌ای عاشقانه تمام می‌شود. در حقیقت ابتدا و انتهای داستان گرهی از قصه باز نمی‌کند و تا آخر داستان، زاویه‌های تاریک بخش اول روشن نخواهد شد. داستان به پایان می‌رسد در حالی که سؤالات ذهن خواننده بی‌پاسخ مانده ‌است. در حقیقت هدف اصلی نویسنده از این داستانِ چندصفحه‌ای، عشق زنی است که موجب استقامت او در سختی‌های پیش روی زندگی‌اش شده است.

«دیبا» قصه‌ای زنانه است همچون دیگر داستان‌های مجموعه کتاب. «دیبا» شروعی کند دارد همراه با افکار به‌هم‌ریخته. شخصیت قصه گاهی به ازدواج فکر می‌کند و زمانی به نوه‌دارشدن و لحظه‌ای می‌خواهد همه ‌چیز از آن خودش باشد. نثر و زبان داستان دو دست است. فرض اصلی بر زبان معیار است که گاهی به محاوره تخطی می‌کند. «دیبا» نثر و زبان سختی دارد که گاهی از جادۀ‌ صحت و سلامت خارج می‌شود. نویسنده، علاقۀ مبرمی به تغییر زاویه دید دارد. در «دیبا» هم مرتب زاویه دید تغییر می‌کند و راوی داستان عوض می‌شود. از آنجا که این کار به طرز ناگهانی و بدون مفصل داستانی انجام گرفته، از نظر زمان و مکان در موقعیت داستانی ایجاد پرش‌ کرده است. به ‌طوری که ذهن خواننده در آن لحظه‌ سرنخ داستان را گم می‌کند. سما بابایی، اطلاعات داستان را از دهان شخصیت‌ها به قصه تزریق می‌کند؛ چنانکه برخی موارد احساس می‌شود در این کار زیاده‌روی شده ‌است. قسمت پایانی داستان با دیالوگ پیش می‌رود و به اتمام می‌رسد. پایان‌بندی داستانِ «دیبا» در میان بقیۀ داستان‌های مجموعه از استحکام بیشتری برخوردار است و نویسنده به خوبی داستان را به انتها می‌رساند. این داستان طرح محکم‌تری نسبت به دیگر داستان‌ها دارد.

«لیموترش» داستانی موقعیت‌محور است و راوی اول شخص دارد. واگویه‌های شخصیت زن در داستان لیموترش، بوی غذا و زنانگی می‌دهد. طعم پنهان‌کاری زنانه‌ای که محض دلخوشی و سرگرمی است و چاشنی نادیده گرفته‌شدن در زندگی زناشویی به آن اضافه شده.

مانند بقیۀ داستان‌ها خواننده متوقع است در «یاسمین» راوی زنی باشد رنج‌دیده و نادیده گرفته‌شده، چنانکه داستان با روایتگری اول شخص آغاز می‌شود. در میانۀ داستان نقش راوی غیرهمجنس هویدا می‌شود. نویسنده نتوانسته در میان دیالوگ‌ها و واگویه‌های ذهنی، بین رفتار راوی نشانه‌های مردانه وارد کند. در تمام مدت خوانشِ داستان، شخصیت زنانه‌ای ساخته شده که تنها نامی مردانه را با خود به دنبال می‌کشد. مردی که های‌های گریه می‌کند و دلش می‌خواهد مویه کند و حرف‌های زنانه می‌زند. همین استفاده از راوی غیرهمجنس، به داستان لطمه زده است. اما این به آن معنا نیست که از صحنه‌های به‌یادماندنی و فضاسازی خوب داستان بگذریم. داستان پایان می‌گیرد با رازی که برای خواننده فاش نمی‌شود.

«بیتا» داستانی روایت‌محور دارد. راوی اول شخص روزها را شماره می‌کند و در تاریخ‌های مشخص حال و هوای زندگی‌اش را برای خواننده شرح می‌دهد. دلهره و اضطرابی که دلخواه و مورد نظر نویسنده است خوب از کار درآمده و در ادامۀ داستان با ریتمی آرام در تصمیم نهایی با راوی سهیم خواهد شد.

«نازنین با واکاوی یک رابطه در هشت مکالمه‌ی تلفنی» آخرین داستان این مجموعه است. داستانی بدون موقعیت زمانی و مکانی خاص، با مکالمات تلفنی که در هفت بخش، گذشته و حال نازنین را به تصویر می‌کشد. نویسنده در این داستان به خوبی از عهدۀ شخصیت‌پردازی برآمده است.

0/5 (0 دیدگاه)