توضیحات
کتاب بوی نا
معرفی کتاب بوی نا
رمان «بوی نا» نوشتهی «ماندا معینی (مودبپور)» است. در بخشی از داستان میخوانیم: «روزگار عجیبیه! آدم وقتی دقت کنه، میبینه که چه اتفاقاتی ،همین دور و ور خودش افتاده که واقعا باور نکردنیه! مثل همین خاطره یا داستانی که میخوام
براتون بگم! میخوام داستان خانوادهی حاج عباس جوکار بولاتپه لوش و حاج حسن جوکار بولاتپه لوش رو براتون بگم! اما قبل از
اینکه شروع کنم اینم بگم که تمامی اسامی، نام خانوادگی، جاها و مکانها و اشخاص، اگرم شباهتی با کسی یا جایی دارن،
تصادفیه و حقیقت نداره! اصلا این فقط یه داستانه برای سرگرم شدن! نام خانوادگیم چیزی گذاشتم که با هیچ نام خانوادگی
یکی نباشه! جوکار بولاتپه لوش! فکر نکنم یه همچین نام خانوادگی اصلا پیدا بشه! خب! حالا برای سهولت کار، این دو نفر رو،
حاج عباس جوکار و حاج حسن جوکار صدا میزنیم! برای اینکه به داستان حاج عباس و برادرش حاج حسن برسیم و بعدش
برسیم سراغ بچههاشون که اصل داستانه، باید یه خرده برگردیم عقب که ببینیم اصلا این دو نفر کی هستن! پس میریم به
سالهای هزار و سیصد و سی شمسی و اون طرفا! شایدم یه خرده این ور و اون ور ترش! حالا کوچه پس کوچههای اون زمان
تهران رو رد میکنیم تا برسیم به خونه حاج مصطفی جوکار که پدر همین حاج عباس و حاج حسن جوکاره! البته تو این سالها
این دو تا برادر سن و سالی ندارن و هنوز بچهن! هنوزم حاجی نشدن و همون حاج عباس و حسن صداشون میکنیم! کوچه
پس کوچهها رو رد میکنیم تا برسیم طرفای محلهای قدیمی و اون طرفا که خونه حاج مصطفی جوکار اونجاس. حاج مصطفی
معتمد محل شونه! دو بار تا حالا حج رفته و تو محل عزت و احترام عجیبی داره! اون وقتام که سفر حج رفتن به راحتی الان نبوده
که!چی میشده که یه نفر میتونسته تا مشهدش بره! حالا حساب کنین مکه رفتنش چه طوری بوده؟ اون زمانها چون مردم
خیلی فقیر بودن،کمتر کسی میتونست حاجی بشه! برای همینم اگه میگشتین، شاید تو هر محل یه نفر رو پیدا میکردین
که سفر حج رفته باشه!چه برسه به اینکه تو یه محله یه نفر دو بار سفر حج رفته باشه! دیگه ببینین مردم چقدر بهش عزت و
احترام میذاشتن و تحویلش میگرفتن و بهش اعتماد میکردن!»
–
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.