توضیحات

                                                              کتاب به فهم درآوردن جهان‌ انسانی

                                                 معرفی کتاب به فهم درآوردن جهان‌ انسانی

دیلتای روان‌شناسی تبیینی را در بیان احوال ادراکی نفس ناموفق می‌داند و از این رو این مسئولیت را به عهده روان‌شناسی توصیفی گذارده و بر توان و صلاحیت آن در شناخت ماهیت ادراک صحه نهاده است. روان‌شناسی تبیینی در دو قرن هفدهم و هجدهم که دوره گذار عقل از دیدگاه سنتی فرهنگ به دیدگاه جدید یا مدرن است رونق گرفته و ماهیت عملکرد آن متناسب با این مقطع تاریخی است؛ دوره‌ای که الگوی پژوهش علمی، شیوه و روش و منطق علوم طبیعی بود. عصری که با گالیله و بیکن آغاز شد و با دستاوردهای لاوازیه در شیمی به کمال رسید و نقطه اوج آن فیزیک نیوتن بود و می‌توان آن را عصر نیوتن نامید. دانش روان‌شناسی در این دوره به صورت یکی از شاخه‌های علوم طبیعی و وابسته به این علوم تدوین شد و ساختار آن تبیینی بود، به این معنی که در این دانش با فرض چند مفهوم بنیادی برگرفته از علوم طبیعی (زیست‌شناسی و تنکارشناسی) می‌توان سایر مفاهیم و مقولات آن را استنتاج کرد (ص ۲۱۰). روان‌شناسی‌های هابز، دکارت، اسپینوزا، لایب‌نیتس، لاک و هیوم از این نوع است. مثلاً دکارت شش عاطفه اصلی به نام میل، نفرت، عشق، حیرت (شگفتی)، لذت و درد (الم) را تعریف کرد و به استخراج سایر عواطف نفس به عنوان عواطف فرعی از این عواطف شش‌گانه پرداخت. اما دیلتای به جای استفاده از این روان‌شناسی، روان‌شناسی توصیفی ـ تحلیلی را توصیه می‌کند، روان‌شناسی‌ای که هر عاطفه‌ای را مستقلاً و بدون اتکا به علوم طبیعی تا اعماق آن در جان انسان پیگیری می‌کند.

0/5 (0 دیدگاه)