توضیحات
کتاب روزگار من و شعر
معرفی کتاب روزگار من و شعر
روزگار من و شعر – شصت و سه روایت از زندگی محمد علی بهمنی
روزگار من و شعر
«شصت و سه روایت از زندگی محمدعلی بهمنی»
احمد امیر خلیلی
«دلم برای خودم تنگ میشود، آری!» من فکر میکنم در تمام عمرم اگر یک حرف راست گفته باشم همین است. انسان همیشه باید از خودش باخبر باشد. انسان باید بپذیرد که تحت هر شرایطی از خودش خبر بگیرد و خبر داشته باشد؛ آن هم انسان امروزی که هم احتیاج همیشگی به جنون دارد و هم احتیاج جنونآور به خبری! من، «محمدعلی» گاهی دلم برای «محمدعلی» تنگ میشود. اینکه بگویم کدامیک از این دو، آن واقعیِ من است غیرممکن به نظر میآید. یک نفر از من کسی است که هستم و دیگری کسی که باید باشم. فاصله میان این دو نفر را شعر به گونهای پر کرده است که هیچ ردّی از مرز این دو، مشخص نیست. این فاصلهای نیست که بگویم شعرِ من پر کرده است؛ چراکه شعر از آنِ من نیست؛ من متعلق به شعر هستم.
گزیده ای از کتاب “روزگار من و شعر” «شصت و سه روایت از زندگی محمدعلی بهمنی»
محمد علی بهمنی
گفت آغاز.. 11
غزل.. 13
اعتراف.. 15
ناسروده.. 18
ژست.. 20
همبغض.. 23
رهگذر.. 26
دلم برای خودم تنگ میشود.. 32
لالپرست.. 35
من آنچه نباید شدهام.. 41
حال من خوب است.. 49
با همۀ بیسر و سامانیام.. 51
صدایی از صدای عشق خوشتر نیست.. 53
خواهر سلام.. 56
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی.. 62
کجا را زدند.. 65
مرا به جرم همین شعر متهم کردند.. 68
جسمام غزل است اما.. 76
سپید.. 83
سیب.. 85
زن بندری.. 87
چقدر سایه داشتن خوب است.. 90
عصای سفید.. 93
بارانی بیابر.. 96
که هیچ.. 101
این خانه واژههای نسوزی دارد.. 107
تلفن.. 111
بازجویی.. 115
مجموعهای انتشارت میدهد.. 120
هجوم.. 126
دست خودم را میگیرم.. 129
یک متر و شصت و چند سانتی متر.. 134
ژاله.. 137
محصور.. 141
گسل.. 145
ترانه.. 151
سرود کار.. 153
دیوار سنگی.. 158
یادتان هستم.. 162
پل.. 165
ترانه.. 169
بهار بهار.. 173
رودخونهها.. 179
دهاتی.. 182
نه به اندازۀ تو.. 186
میخونه.. 189
دریا دریا منو صدا کن.. 193
وقتی هوا ابری میشه.. 195
کجایی پدربزرگ.. 198
یکی بود یکی نبود.. 202
گلدون بیگل.. 211
هفتتا خوان چیزی که نیس.. 214
در آیینه.. 219
سر به زیر تر از آبشار.. 221
مشروطهخواهان.. 223
واژههای بیصدا.. 230
دلخوشی.. 234
دل من یه روز به دریا زد و رفت.. 238
در آستانه.. 243
مرغ سحر.. 248
مردی که خاکستری بود.. 253
فقط صداست.. 263
زمستان.. 266
با چشمهای خیس خود دیدم.. 269
یک نفر ذوق دردسر دارد.. 273
گپ.. 279
کلیدر.. 283
حیف انسانم.. 286
عکسخانه.. 291
حرف اضافه.. 337
سالگذشت.. 341
نمایه.. 347
«دلم برای خودم تنگ میشود، آری!» من فکر میکنم در تمام عمرم اگر یک حرف راست گفته باشم همین است. انسان همیشه باید از خودش باخبر باشد. انسان باید بپذیرد که تحت هر شرایطی از خودش خبر بگیرد و خبر داشته باشد؛ آن هم انسان امروزی که هم احتیاج همیشگی به جنون دارد و هم احتیاج جنونآور به خبری! من، «محمدعلی» گاهی دلم برای «محمدعلی» تنگ میشود. اینکه بگویم کدامیک از این دو، آن واقعیِ من است غیرممکن به نظر میآید. یک نفر از من کسی است که هستم و دیگری کسی که باید باشم. فاصله میان این دو نفر را شعر به گونهای پر کرده است که هیچ ردّی از مرز این دو، مشخص نیست. این فاصلهای نیست که بگویم شعرِ من پر کرده است؛ چراکه شعر از آنِ من نیست؛ من متعلق به شعر هستم.
محمد علی بهمنی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.