توضیحات

                                                                          کتاب لایب نیتس

                                                         معرفی کتاب لایب نیتس

“برتراند راسل”، یکی از مشهورترین فلاسفه ی معاصر، از “گوتفرید ویلهلم لایب نیتس” به عنوان “یکی از عقل های برتر تمام دوران” تمجید می کرد. او یک شخصیت برجسته در فلسفه ی قرن هفدهم بود که ایده های پیچیده اش به همان اندازه که مورد حمایت قرار گرفت، هجو هم شد. “نیکولاس جالی” فلسفه “لایب نیتس” را به طور جامع در این اثر عالی ارائه داده و ارزیابی می کند. او مولفه های اساسی متافیزیک “لایب نیتس” را با دقت توضیح می دهد و برای این کار ابتدا مقدمه ای بر زندگی و کار “لایب نیتس” ارائه می کند و به ایده های او در مورد جوهر، هویت و فردیت ، مونادها و فضا و زمان می پردازد. علاوه بر آن مناظره ی مهمش با ساموئل کلارک، قهرمان نیوتن، در مورد ماهیت فضا و زمان را نیز شرح می دهد.
نویسنده سپس به مفاهیم ذهن، دانش و ایده های “لایب نیتس” می پردازد و نشان می دهد که چگونه تمایز بین حالت های آگاه و ناخودآگاه، قبل از این که به نظریه ی اراده آزاد و مسئله ی شر بپردازد، توسط وی پیش بینی شده بود. از ویژگی های برجسته ی  کتاب لایب نیتس، معرفی فلسفه ی اخلاق و سیاست “لایب نیتس” است که یکی از جنبه های کمتر دیده شده ی کار اوست.
“نیکولاس جالی”، میراث “لایب نیتس” و تأثیر فلسفه ی وی بر فلسفه به طور کلی را با تمرکز بر آثار امانوئل کانت مورد بررسی قرار می دهد. “نیکولاس جالی” نوشتارهای مهم “لایب نیتس” را تجزیه و تحلیل می کند و او را در تعامل با سایر متفکران برجسته نظیر دکارت، اسپینوزا و لاک، ارزیابی می نماید.

قسمتی  از کتاب لایب نیتس
علی رغم این که بسیاری از نوشته های لایب نیتس واجد خصوصیت چندپارگی است، وی فیلسوفی نظام مند است؛ ایده های او در منطق، مابعدالطبیعه، الهیات و بنیان های فیزیک برسازنده کلیتی منسجم و عظیم است. لایب نیتس از این حیث وارث خصوصیات عصر خویش است و در مقابل روح زمانه ما قرار می گیرد. امروزه، علی رغم وجود چند استثنای مهم و برجسته، فیلسوفان تحلیلی تمایل دارند که به روش جزء به جزء به مسائل فلسفه روی کنند. این دسته از فلاسفه مسائل مربوط به ماهیت شناخت و عقیده یا رابطه میان ذهن و بدن را جدا از دیگر عرصه های فلسفی بررسی می کنند. در مقابل، عظیم ترین اذهان فلسفی قرن هفدهم متمایل به اتخاذ موضعی متفاوت بودند؛ آنان در پی بنا نهادن نظام های فلسفی عظیم و شکوهمند بودند، نظام هایی که در آن ها می بایست به مسائل جزئی مورد بحث در آن عصر نیز پاسخی داده شود. لذا خود این نظام های فلسفی اعتبارشان را از تواناییشان برای حل و فصل مسائل جزئی کسب می کردند. این دسته از فلاسفه غالبا نسبت به بلندپروازی های نظام مندانه شان دلگرم بودند، زیرا عقیده داشتند که استعداد فطری عقل ما ابزاری مطمئن است که قدرت آن به موجب وابستگی بنده وار به مرجعیت ارسطو و شاگردان قرون وسطایی اش عملا پنهان مانده است. مضافا بر این که فروپاشی نظام ارسطویی موجب بروز خلئی شده بود که نخستین فیلسوفان عصر جدید غالبا مشتاق پر کردنش بودند.
0/5 (0 دیدگاه)