توضیحات
کتاب میدرخشد
معرفی کتاب میدرخشد
معصومه بهارلویی متولد سال ۵۹ است و در دانشگاه الزهرا تاریخ خوانده است. او از دوران نوجوانی شروع به نوشتن کرد. رمان می درخشد داستان زندگی خانوادهای ساده را در شهر تهران روایت میکند. در این داستان دختر خانواده که به رانندگی علاقه دارد، تصمیم میگیرد برای اهدافی که در سرش دارد شغل رانندگی را انتخاب کند اما خانوادهاش به آسانی با این تصمیم کنار نمیآیند.
سایه مهندسی معدن خوانده است اما نمیتواند کار کند چون تمام استخدامیها آقا هستند و او که رتبه بسیار خوبی داشته نمیتواند سر کار برود. پس تصمیم میگیرد برای اعتراض شغل مسافرکشی را انتخاب کند. اما کمکم به این کار علاقهمند میشود. مانی پسر دایی سایه سالهاست به او علاقه دارد و سعی میکند این علاقه را نشان دهد اما سایه اول به او اهمیت نمیدهد تا اینکه بالاخره میپذیرد و پدرش اجازه میدهد مدتی با هم رفت و آمد داشته باشند تا همدیگر را بهتر بشناسند.
مزدک شوهر خواهر سایه است. سحر خواهر سایه با مزدک برادر مانی ازدواج کرده است اما مدتی بعد از تولد نازگل دخترشان از دنیا رفته است و حالا مزدک سایه را مانند خواهر خودش دوست دارد و در آغاز داستان به جایی میرود که سایه مسافرکشی میکند و با مسؤول خط دعوا میکند و سایه را تهدید میکند به پدرش میگوید. در این میان سایه درگیر یک اتفاق دیگر میشود. درگیر مردی به نام بابک که دخترش را به مهدکودک میبرد. داستانی که پیچیدگیهای رمان می درخشد را بیشتر و بیشتر میکند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.