توضیحات
کتاب دختران جسور 2
معرفی کتاب دختران جسور 2
کتاب دختران جسور 2 به قلم النا فاویلی و فرانچسکا کاوالو، همان چیزی است که باید کنار بالش هر دختری باشد تا شب به شب قبل از خواب قصههای آن را از نو بخواند و فراموش نکند که هر کاری در این دنیا شدنی است. این کتاب مجموعهی داستانهای کوتاهی از زندگی زنانی برجسته و تأثیرگذار جهان را در برمیگیرد که هر کدام میتواند الگویی فوقالعاده برای دخترها باشد و به آنها یادآوری کند که میتوانند به هر چه میخواهند، برسند.
دربارهی کتاب دختران جسور 2
وقتی از دختر کوچکی میپرسید دوست دارد در آینده چه شغلی داشته باشد، چه پاسخی میشنوید؟ وقتی به قهرمانان جهان فکر میکنید، چه اسمهایی به ذهنتان میرسد؟ حتماً متوجه شدهاید که تقریباً تمام شخصیتهای مهم و برجستهای که در فیلمها و کتابهای درسی و غیردرسی دیدهاید، تمام شخصیتهای شجاعی که تأثیرات خارقالعاده گذاشتهاند و کوهها را جابهجا کردهاند، مرد بودهاند. اما تاریخ زنانی را به خود دیده است که کارهای مهمی کردهاند. هر کدام از این زنان تاریخ را تکان دادهاند و تأثیرات بزرگی بر جهان گذاشتهاند، اما تا به حال حتی اسم بسیاری از آنها را نشنیدهایم، چه برسد به اینکه داستان زندگیشان را بدانیم. کتاب دختران جسور 2 (2 Good night stories for rebel girls) به قلم النا فاویلی (Elena Favilli) و فرانچسکا کاوالو (Francesca Cavallo) نوشته شده است تا جای خالی چنین داستانهایی را پر کند.
کتاب دختران جسور 2 در ادامهی جلد اول این اثر به رشتهی تحریر درآمده است. این کتاب نیز زندگی فوقالعادهی زنان جسور و برجستهی تاریخ را از گوشه و کنار تاریخ گردآوری کرده و به صورت داستانهای کوتاه و آموزنده در اختیار شما قرار داده است. هر صفحه از کتاب را که باز کنید، به زندگی یک زن میرسید. این زندگینامههای کوچک و مختصر با زبانی صمیمی و جذاب، فراز و نشیب زندگی این زنان را بازگو میکند و راهی را که آنها برای مقابله با موانع در پیش گرفتهاند، توضیح میدهد. نویسندگان رویدادهای زندگی این زنان را با دقت انتخاب کردهاند و از هر زن یک پرترهی زیبا نیز توسط تصویرسازان مختلف جهان کشیده شده که هر کدام همراه با نقلقوهایی الهامبخش از آنها آمده است.
بارها به دخترها گفتهاند چون دختر هستند، کارهای زیادی را نمیتوانند و نباید انجام بدهند. این کتاب داستان زنانی را میگوید که با وجود شرایط سخت زندگیشان، به این نتوانستنها قانع نشدهاند، تلاش کردند و توانستند. زنانی که هر کدام در خانواده و کشورهای مختلفی بزرگ شدهاند و مسیر رسیدن به رویاهایشان سخت و دشوار بود. بارها زمین خوردند، اما شکست را نپذیرفتند و به مسیر ادامه دادند. این زنان در برابر محدودیتها و تبعیضها سر خم نکردند و تا آخرین نفس برای بدست آوردن حقشان جنگیدهاند.
دربارهی کتاب دختران جسور
مجموعه کتاب دختران جسور، گزیدهای از زندگینامهی زنان تاریخساز جهان را بازگو میکند. این مجموعه در دو جلد به انتشار رسیده و هر جلد حاوی داستانهای حقیقی از زندگی زنان موفق و تأثیرگذار جهان به همراه تصویرسازی پرترهی این زنان و نقلقولهایی الهامبخش از آنهاست. داستان زندگی این زنان از گوشه و کنار تاریخ جمعآوری شده و از ملکههای گذشتگان دور تا دختران جوان الهامبخش در دوران حاضر را دربرمیگیرد.
جرقهی اولیهی این مجموعه از مجموعه کتابهای مشابهی گرفته شد که برای پسربچهها نوشته شده بود. نویسنده با دیدن داستانهایی که به پسربچهها میگفتند جسور و پرجرئت باشند، جای خالی چنان کتابی را برای دخترها حس کرده بود و تصمیم گرفت خودش دست به کار شود.
منتقدین مجموعه کتاب دختران جسور را با داستانهای والت دیزنی مقایسه کردهاند که به دخترها میگویند باید زیبا باشند و ذهنشان را با قصهی شاهزادهخانمهای چشمبهراه شاهزادهای با اسب سفید اشباع میکنند. بر خلاف داستانهای شاه و پریان والت دیزنی، مطالعهی این مجموعه به دختران میآموزد خودشان را بشناسند و همانند زنانِ تاریخساز، قوی و شجاع باشند و نگذارند هیچ محدودیت و تبعیضی سد راه رسیدن به رویاهایشان شود.
در بخشی از کتاب دختران جسور 2 میخوانیم
آنیتا بانویی انقلابی و سوارکاری ماهر بود. کشورش برزیل روزهای متفاوتی را سپری میکرد. در آن زمان برزیل کشوری امپراطوری بود و گروهی از مردم به نام ژندهپوشها برای جایگزینکردن سیاستمدارانی که با رأی مردم انتخاب میشوند بهجای سیاستمردان وقت در حال مبارزه بودند.
آنیتا به دموکراسی معتقد بود، بنابراین با وجود اینکه میدانست ژندهپوشها در مقابل ارتش قدرتمند امپراطوری شانس بسیار کمی دارند به آنها پیوست.
روزی در کافه نشسته بود که مردی ایتالیایی با ریشی جالب به نام جوزپه گاریبالدی وارد کافه شد. آنیتا و جوزپه در یک نگاه عاشق یکدیگر شدند و تصمیم گرفتند با هم به خونینترین مکان جنگی سفر کنند.
آنیتا هفتماهه باردار بود که شرایطی بد حاکم شد. جوزپه فرمان عقبنشینی داد اما آنیتا حتی پس از کشته شدن اسبش، از دست دادن دو چشمش و حاکم شدن هرج و مرج به جنگیدن ادامه داد. نیروهای امپریالیستی او را دستگیر کردند و به او خبر دادند که جوزپه کشته شده است.
او دلشکسته اجازه گرفت به خاک دشمن برود تا جسد جوزپه را پیدا کند. وقتی جسد را پیدا نکرد، اسبی دزدید و درحالیکه به دم اسب آویزان بود از راه رودخانه مواج گریخت. او روزهای زیادی در راه بود تا به مزرعهای رسید، جایی که جوزپه را یافت.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.